به گزارش موبوایران، اصغر فرهادی کارگردان مشهور ایرانی از جمله سینماگرهایی است که در نظرسنجی سال ۲۰۱۲ نشریه معتبر سایت اند ساوند شرکت کرد و ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینما را از نگاه خود برگزید.
۱۰ فیلم منتخب اصغر فرهادی از این زاویه جالب توجهاند که میتوان از طریق بررسی بیشتر آنها تا حدودی به نسبت میان این آثار و سینمای او پی برد. برای مثال اولین انتخاب فرهادی یعنی فیلم سینمایی «راشومون» (Rashomon) اثر مطرح آکیرا کوروساوا به دلیل ابداعات خاصش در روایت داستانی مشهور شد. در فیلم راشومون از زاویه دید چندین نفر با یک داستان واحد مواجه میشویم و هربار به دیدگاه جدیدی درباره حقیقت ماجرا دست مییابیم. واضح است که این رویکرد در سینمای فرهادی قابل ردیابی است و میتوان در فیلمهایی چون «درباره الی» یا «جدایی نادر از سیمین» اوج این تاثیرپذیری را مشاهده کرد.
البته لزوما تمام فیلمهای این فهرست چنین تاثیرگذاری دقیق و مستقیمی روی فیلمهای فرهادی نداشتهاند اما بیانگر سلیقه و نگاه او به سینمای جهاناند. در ادامه ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینمای جهان را از نگاه اصغر فرهادی بیشتر بررسی میکنیم.
۱- راشومون (Rashomon)
کارگردان: آکیرا کوروساوا
بازیگران: توشیرو میفونه، ماسایوکی موری، ماچیکو کیو
تاریخ اکران: ۱۹۵۰
کشور تولیدکننده: ژاپن
راشومون اولین فیلم فهرست آثار منتخب فرهادی، یکی از مشهورترین آثار تاریخ سینما و از مطرحترین آثار کارگردان ژاپنی آکیرا کوروساوا است.
راشومون اقتباسی است از داستان کوتاهی به نام «در یک بیشه» (In a Grove) نوشته ریونوسوکه آکوتاگاوا که از او به عنوان پدر داستان کوتاه ژاپن نام برده میشود. نکته جالب اینکه نام داستان هم از نام یکی دیگر از داستانهای کوتاه همین نویسنده گرفته شده است.
فیلم درباره جنایتی است که در یک جنگل رخ داده و از طریق فلاشبک (گاهی فلاشبکی در یک فلاشبک دیگر) به روایت داستان خود میپردازد؛ داستانی که از زبان افراد مختلف به شکلهای گوناگون بیان میشود و مخاطب را در ابهام فرو میبرد.
کوروساوا خود در توضیح فیلمنامهای که با همکاری شینوبو هاشیموتو برای این اثر نوشت چنین گفت: «انسانها قادر نیستند با خود درباره خودشان صادق باشند. حتی شخصیتی که مرده است هم وقتی با زندگان سخن میگوید نمیتواند دروغگویی را رها کند. خودپرستی گناهی است که انسان آن را همراه خود به دوش میکشد. این فیلم همچون یک طومار تصویری است که توسط نفس افراد گشوده و نمایش داده میشود. بعضی میگویند ابدا قادر نیستند فیلمنامه را درک کنند؛ دلیل این عدم درک این است که قلب آدمی غیرقابل درک است.»
راشومون از چندین زاویه فیلمی ویژه در نظر گرفته میشود؛ استفاده از شیوه خاص روایی که در آن کاراکترها از زاویه دید خود یک موضوع واحد را به شیوهای متناقض با یکدیگر بازگو میکنند یکی از این نکات پراهمیت است. از سوی دیگر برندهشدن جوایز گوناگون جهانی و اساسا تبدیلشدن فیلم به سکوی پرتاب سینمای ژاپن که باعث شد نه تنها کوروساوا بلکه کلیت سینمای ژاپن مورد توجه ناظران غربی قرار بگیرد از دیگر ویژگیهای پراهمیت فیلم است. راشومون اولین فیلم ژاپنی بود که چنین تحسینی را برمیانگیخت و در نهایت توانست چندین جایزه از جمله شیر طلایی جشنواره ونیز و یک جایزه افتخاری اسکار برای سازندگانش به ارمغان بیاورد.
۲- جاده (La Strada)
کارگردان: فدریکو فلینی
بازیگران: آنتونی کویین، جولیتا ماسینا، ریچارد بیسهارت
تاریخ اکران: ۱۹۵۴
کشور تولیدکننده: ایتالیا
«جاده» از آثار برجسته فدریکو فلینی فیلمساز نامدار ایتالیایی درباره سفرهای یک معرکهگیر خشن و قدرتمند به نام زامپانو (با بازی آنتونی کویین) و دختر جوان سادهدلی به نام جلسومینا (با بازی جولیتا ماسینا) همراه او است؛ زامپانو دختر را از مادرش خریده تا به عنوان دستیار از او استفاده کند و او را با خودش به سفر ببرد. رفتار زامپانو با دختر بسیار خشن و بیرحمانه است اما در هر صورت، دختر عاشق او است.
فلینی جاده را نمونه کاملی از جهان اساطیری خود میدانست و به همین دلیل هم برای ساخت این اثر بیشترین زمان و تلاش را صرف کرد.
نکته جالب توجه اینکه واکنش اولیه به فیلم، مناقشهبرانگیز و همراه با برخی نظرات منفی تند بود. فیلم برای اولینبار در جشنواره ونیز به نمایش درآمد و محل مناقشه طرفداران و مخالفان اثر شد. اما با گذر زمان جاده به یکی از تحسینشدهترین آثار تاریخ سینما تبدیل شد و در میان تاثیرگذارترین فیلمهای جهان قرار گرفت.
جاده را میتوان در میان آن بخش از آثار فلینی قرار داد که گرایشهای نئورئالیستی دارند. از نظر تاریخی نیز فیلم زمانی ساخته شد که هنوز شاهد ساخت آثار مرتبط با این موج سینمایی بودیم.
۳- پدرخوانده (The Godfather)
کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
بازیگران: مارلون براندو، آل پاچینو، جیمز کان
تاریخ اکران: ۱۹۷۲
کشور تولیدکننده: ایالات متحده آمریکا
«پدرخوانده» نه تنها از آثار بسیار برجسته ژانر جنایی است بلکه بهعنوان یکی از ستارههای تابناک تاریخ سینما هم شناخته میشود. پدرخوانده البته سوای مضمون جنایی در مفهومپردازی سینمایی عشق، خانواده، جاهطلبی، خواست قدرت و چندین مفهوم کلیدی دیگر هم بسیار موفق عمل کرده است.
به شکل کلی مجموعه پدرخوانده بهعنوان یک سهگانه موفق (برخلاف بسیاری از مجموعه فیلمها که در آن شاهد افت محسوس مجموعه هستیم) شناخته میشود؛ با این وجود بسیاری از منتقدان باور دارند که بهترین و موفقترین فیلم این مجموعه اولین قسمت آن است که در سال ۱۹۷۲ ساخته شد. بازی خیرهکننده مارلون براندو در کنار آلپاچینو و جیمز کان، فیلمنامه بینقص، موسیقی معروف فیلم و کارگردانی ظریف و دقیق کوپولا ترکیبی فراموشنشدنی و بیهمتا ایجاد کرده است.
در کنار اینها یکی از ویژگیهای فوقالعاده پدرخوانده که آن را تا این حد ماندگار کرده چندلایه بودن فیلم است؛ فیلمی که برای مخاطب عام سینما سرگرمکننده است و او را راضی از سالن بیرون میفرستد و در برابر مخاطب جدیتر هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
این ساخته کوپولا از نمادهای سینمای آمریکا است و تاثیرگذاریاش بر همه آثار جنایی پس از خود انکارناپذیر است. داستان پدرخوانده که در بازه زمانی سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ جریان دارد درباره خانواده کورلئونه تحت کنترل ویتو کورلئونه است؛ بخش مرکزی فیلم به چگونگی تغییر وضعیت مایکل کورلئونه از عضوی بیمیل به دخالت در امور مافیایی خانواده تا تبدیلشدنش به یک رییس مافیایی بیرحم است.
پدرخوانده پرفروشترین فیلم سال ۱۹۷۲ بود و در ۱۰ رشته مختلف نامزد دریافت جایزه اسکار شد؛ پدرخوانده از میان این ۱۰ رشته سه جایزه مهم از جمله اسکار بهترین فیلم را به دست آورد.
۴- داستان توکیو (Tokyo Story)
کارگردان: یاسوجیرو ازو
بازیگران: چیشو ریو، ستسوکو هارا، چیکو هیگاشیاما
تاریخ اکران: ۱۹۵۳
کشور تولیدکننده: ژاپن
این درام ژاپنی از دهه پنجاه تا امروز جایگاه و ارزش ویژه خود را حفظ کرده و چه بسا بر قدر و منزلت آن افزوده شده است.
«داستان توکیو» ماجرای یک زوج سالخورده را روایت میکند که برای دیدن فرزندانشان به توکیو سفر میکنند. در حالی که فرزندان این زوج بیش از حد گرفتار زیست روزمره و زندگی کاری خود هستند، فردی که بیشترین محبت را نثار این زوج سالخورده میکند دخترخواندهی آنها است. این تقابل در طول فیلم دنبال میشود.
نقطه قوت داستان توکیو اینجاست که میتواند تاثیر احساسی ماندگاری به جا بگذارد اما سراغ صحنههای اشک و آهبرانگیز معمول این مدل فیلمها نرود.
سبک اوزو خاص و ویژه است؛ نوعی فیلمسازی که در تقابل کامل با هالیوود امروز قرار داشت. نظریهپردازان سینما نشان دادهاند با گذر زمان سینمای آمریکا به سوی فیلمهایی با ریتم تندتر حرکت کرده است. در واقع سرعت تغییر نما بسیار زیاد شده و مخاطب، به شکل ناخودآگاه به ریتم سریع معتاد شده است. برعکس این روند، فیلمهای اوزو عموما ریتمی کند دارند. در فیلمهای او دوربین ثابت است و در ارتفاعی پایین (زاویه دید یک ژاپنی که روی زمین نشسته) قرار گرفته.
در فیلمهای اوزو از جمله در داستان توکیو تماشاگر شاهد بسیاری از اتفاقات کلیدی داستان نیست؛ اوزو خیلی از این اتفاقات مهم را در قالب دیالوگها به تماشاگر انتقال میدهد. تغییر شرایط سنتی زندگی در ژاپن و حرکت به سمت غربیشدن از موضوعاتی است که در تاروپود آثار اوزو و بویژه در داستان توکیو به چشم میخورند.
۵- آپارتمان (The Apartment)
کارگردان: بیلی وایلدر
بازیگران: جک لمون، شرلی مکلین، فرد مکموری
تاریخ اکران: ۱۹۶۰
کشور تولیدکننده: ایالات متحده آمریکا
«آپارتمان» بدون اغراق یکی از جذابترین و سرگرمکنندهترین فیلمهای بیلی وایلدر است. ترکیب داستانی پرکشش در کنار بازیهای فوقالعاده مجموعه بازیگران فیلم از آپارتمان اثری ساخته که هیچ مخاطبی را مایوس نمیکند.
فیلم یک کمدی رمانتیک درباره سی سی باکستر کارمند مجرد و تنهای یک شرکت بزرگ بیمه است. باکستر که به دنبال پیشرفت شغلی است درگیر یک ماجرای عاطفی میشود اما مساله عاطفی با پیشرفت شغلی او در وضعیت تضادبرانگیز قرار گرفته. در واقع آپارتمان با بهرهگیری از تضادهای اساسی میان درونیات شخصیتها و شرایط کار در شرکتهای بزرگ به نوعی عافیتطلبی و تمنای رشد در سیستم سرمایهداری را روبروی عشق و روابط فردی قرار میدهد و از دل این تضاد لحظات به شدت خندهدار، در عین حال انتقادی و گاهی بسیار تلخ بیرون میکشد.
آپارتمان هم از نظر تجاری و هم از نظر انتقادی کاملا موفق بود گرچه بخاطر موضوعی که روی آن دست گذاشته بود محل برخی انتقادها قرار گرفت. فیلم بیلی وایلدر در سی و سومین دوره مراسم اسکار در ۱۰ رشته نامزد دریافت جایزه شد و در نهایت موفق شد پنج جایزه از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را به دست آورد.
آپارتمان از زمان اکران تا امروز به عنوان یکی از بهترین کمدیها، کمدیهای رمانتیک و اساسا به عنوان یکی از بهترین آثار تاریخ سینما ارزیابی شده است.
۶- سه رنگ: قرمز (Three Colours: Red)
کارگردان: کریشتوف کیشلوفسکی
بازیگران: ایرن ژاکوب، ژان پیر لوری، ژان-لویی ترنتینیان
تاریخ اکران: ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده: فرانسه، لهستان، سوییس
فیلم سینمایی «سه رنگ: قرمز» (Three Colors: Red) آخرین قسمت از «سهگانه سه رنگ» (Three Colours trilogy) ساخته کارگردان شهیر لهستانی کریشتوف کیشلوفسکی است. سه رنگ: قرمز تنها عنوان بینالمللی در میان ۸ فیلمی است که در وبسایت متاکریتیک نمره ۱۰۰ گرفتهاند. این فیلم آخرین فیلم کارنامه کاری پربار کیشلوفسکی هم به حساب میآید.
باید گفت این اثر سینمایی که در ادامه فیلمهای «آبی» (Blue) و «سفید» (White) ساخته شده از چند جنبه مختلف بینالمللی است؛ کارگردان فیلم یک لهستانی است، زبان فیلم فرانسوی است و وقایع در کشور سوییس رخ میدهند.
هر قسمت از سهگانه سه رنگ به کاوش در یکی از بخشهای شعار مشهور انقلابیون در دوران انقلاب کبیر فرانسه میپردازد؛ یعنی «آزادی، برابری، برادری» (Liberté, Égalité, Fraternité). قرمز روی سومین بخش یعنی برادری متمرکز است؛ داستان فیلم ماجرای والنتین که به شکل پاره وقت بهعنوان یک مدل فعالیت میکند و رابطه او با یک قاضی بازنشسته را دنبال میکد؛ میان این دو پیوندی شکل میگیرد گرچه در ابتدا رابطه آنها با خصومت آغاز میشود.
بسیاری از منتقدان به عواطف عمیق و دیرپایی که از این اثر سینمایی تراوش میکند اشاره کردهاند؛ فیلمی که رابطه پیچیده و اتصالات عجیب انسانها را به شیوههایی که آنها بهسختی درک میکنند نشان میدهد.
به شکل کلی میتوان فرهادی را تا حدودی تاثیرپذیرفته از سینمای کیشلوفسکی دانست. این کارگردان لهستانی از جمله هنرمندانی بود که در آثارش دغدغه مسائل اخلاقی را داشت و این دغدغهها را به شکل ویژه در مجموعه تلویزیونی «ده فرمان» (Dekalog) که البته به تولید دو فیلم سینمایی مستقل نیز انجامید، دنبال کرد.
۷- پول را بردار و فرار کن (Take the money and run)
کارگردان: وودی آلن
بازیگران: وودی اَلن، جنت مارگولین، لوئیز لسر
تاریخ اکران: ۱۹۶۹
کشور تولیدکننده: ایالات متحده آمریکا
«پول را بردار و فرار کن» یک کمدی مستندنما از آثار وودی آلن و با بازی خود او در نقش اصلی است. فیلم داستان زندگی ویرژیل استارکول (با بازی وودی آلن) یک سارق ناشی بانک را دنبال میکند.
داستان فیلم آلن به سبک مستند بیان میشود و روایت از طریق فیلمهایی با ظاهر مستند از گذشته او و مصاحبه با کسانی که او را میشناسند پیش میرود.
پول را بردار و فرار کن دومین فیلمی بود که توسط وودی آلن کارگردانی شد. آلن در ابتدا علاقهمند بود این اثر توسط جری لوییس کارگردانی شود اما هنگامی که امکان حضور لوییس فراهم نشد آلن تصمیم گرفت خود به کارگردانی فیلم بپردازد.
تصمیم آلن برای جلوی دوربین بردن فیلمنامه خود، ناشی از تجربه قبلی آلن از بینظمی و آشفتگی کمدی جاسوسی «کازینو رویال» (Casino Royale) بود که سال ۱۹۶۷ آلن در آن به ایفاش نقش پرداخته بود. پول را بردار و فرار کن به اولین فیلمی تبدیل شد که آلن در آن هر سه نقش نویسنده، کارگردان و بازیگر را ایفا کرده است.
حال و هوای شیدای فیلم و سبکی که کموبیش میتوان آن را یادآور کمدیهای بزنبکوب دانست از جمله ویژگیهای این اثر بودند که سالهای بعد در چندین فیلم دیگر آلن هم خودنمایی کردند.
وودی آلن مدتی بعد سبک مستندنمای اثر را در مصاحبهای چنین شرح داد: «پول را بردار و فرار کن از اولین مستندنماها بود. ایده وجود عناصر مستند که نهایتا در فیلم «زلیگ» (Zelig) آن را به کمال رساندم از اولین روزی که ساخت فیلم را شروع کردم با من بود. گمان میکردم این شیوه برای تولید کمدی ایدهآل است چرا که مستند فرمتی بسیار جدی است بنابراین وقتی از چنین سبکی استفاده میکنید دارید در حوزهای فعالیت میکنید که هر حرکت کوچکی هم میتواند آن جدیت را مخدوش کند و در نتیجه همه چیز به نظر خندهدار برسد. با این شرایط میتوانید داستان را با خندهای از پس خندهای دیگر تعریف کنید. هدف فیلم این بود که سرتاسر آن پر از لحظات خندهدار باشد.»
۸- پرسونا (Persona)
کارگردان: اینگمار برگمان
بازیگران: بیبی آندرشون، لیو اولمان
تاریخ اکران: ۱۹۶۶
کشور تولیدکننده: سوئد
«پرسونا» یک درام روانشناختی و از بهترین آثار اینگمار برگمان کارگردان سوئدی است که در میان آثار سینمای به اصطلاح هنری دارای موقعیتی ممتاز است.
داستان فیلم درباره یک پرستار جوان به نام آلما و بیمار او، یک بازیگر معروف و شناخته شده است. زن بیمار ناگهان دست از سخن گفتن کشیده و پرستار که باید از این بازیگر، نوعی مراقبت روانی به عمل آورد در طول زمان به حدی از نزدیکی به بیمارش میرسد که به سختی میتواند خود را از او تمیز دهد.
فیلم موضوعات بسیار عمیقی را در لایههای مختلف خود به شیوهای که تا به حال در تاریخ سینما بیسابقه بوده به پرسش میگذارد. شخصیت چیست؟ چه چیزی یک شخصیت را شکل میدهد؟ یک فرد با فرد دیگر چه تفاوتهایی دارد؟ چرا نقابهایی به صورت میزنیم و تظاهر میکنیم این نقاب در حقیقت خود ما هستیم؟ چرا یک نقاب را انتخاب میکنیم و به یک نقاب دیگر نه میگوییم؟ پشت این نقابها چه پنهان کردهایم؟
به هر حال فیلم برگمان از اولین روز نمایش تا به حال سوژه انواع و اقسام تحلیلها، تفسیرها، ارجاعها، ادای دینها و نقدها بوده است. این نقدها حوزههای گوناگونی نیز داشتهاند؛ نقدهای روانشناختی، فرهنگی، اجتماعی و حتی مربوط به مطالعات جنسیتی. در نهایت امروز پس از همه این سالها یک چیز برای ما به عنوان مخاطب سینما آشکار شده است: تصور سینما و درک آن بدون پرسونای برگمان قطعا چیز بزرگی کم دارد.
۹- راننده تاکسی (Taxi Driver)
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
بازیگران: رابرت دنیرو، جودی فاستر، آلبرت بروکس
تاریخ اکران: ۱۹۷۶
کشور تولیدکننده: ایالات متحده آمریکا
فیلم سینمایی «راننده تاکسی» اثر مارتین اسکورسیزی محصول سال ۱۹۷۶ میلادی است و از جمله بازیگران اصلی آن میتوان به رابرت دنیرو، جودی فاستر، آلبرت بروکس، سیبل شفرد، هاروی کایتل اشاره کرد. در درجه اول حتی سوای توصیه اصغر فرهادی اگر راننده تاکسی را تا به امروز ندیدهاید بدون لحظهای تردید سراغ این فیلم مهم تاریخ سینما بروید.
راننده تاکسی از نظر بسیاری از منتقدان در میان بزرگترین آثار تاریخ سینما جا گرفته است؛ اثری که موفق شد در جشنواره بینالمللی فیلم کن جایزه نخل طلا را به خود اختصاص دهد و در بین چندین فهرست از بهترین فیلمهای تاریخ سینما جا خوش کرده است.
تراویس بیکل (با بازی رابرت دنیرو) عضو سابق نیروی دریایی در جنگ ویتنام، دچار بیخوابی مزمن است. او برای مقابله با بیخوابی شبها به عنوان راننده تاکسی کار میکند. تراویس قادر نیست با دیگران به خوبی ارتباط برقرار کند؛ او که در اولین ارتباط عاطفی با زنی به نام بتسی شکست میخورد با شهری روبرو است که در نوعی انحطاط و فساد فرو رفته. تراویس که گویا از زندگی شهری مدرن اخراج شده به تنهایی تصمیم میگیرد شهر را از فساد پاک کند.
راننده تاکسی آنچنان فیلم مهمی است که متنهای زیادی درباره درسهایی که میتوان از فیلمنامه یا شیوههای ساخت آن گرفت نوشته شده. در واقع بسیاری اوقات با این اثر همچون یک مرجع رفتار شده است. جزییات مفصل فیلمنامه، شیوه شخصیتپردازی تراویس، ابعاد مختلف مثبت و منفی او و راه رهایی این شخصیت سمپاتیبرانگیز برای رستگاری در نیویورک سیاه و آلوده در کنار موسیقی متناسب برنارد هرمن از راننده تاکسی ترکیبی ایدهآل و فراموشنشدنی ساخته است.
در نهایت باید به این نکته هم اشاره کنیم که فیلم اسکورسیزی علاوه بر موفقیت انتقادی و هنری توانست توفیق تجاری گستردهای به دست آورد. راننده تاکسی که با بودجه ۱.۹ میلیون دلاری ساخته شده بود بیش از ۲۸ میلیون دلار فروخت تا نشان دهد ترکیب قدرتمند عوامل پیشگفته قادر بوده توده مخاطبان را هم تحت تاثیر قرار دهد.
۱۰- عصر جدید (Modern Times)
کارگردان: چارلی چاپلین
بازیگران: چارلی چاپلین، پولت گادرد، هنری برگمن
تاریخ اکران: ۱۹۳۶
کشور تولیدکننده: ایالات متحده آمریکا
فیلم سینمایی «عصر جدید» یک کمدی صامت و از شاهکارهای تاریخ سینما است. در این فیلم هم همچون بسیاری از دیگر آثار چاپلین با شخصیت ولگرد کوچولو (با بازی چارلی چاپلین) مواجه میشویم و اینبار قرار است تلاشهای او را برای زندگی در دنیای مدرن صنعتیشده ببینیم. نکته جالب اینکه این آخرین حضور شخصیت ولگرد در فیلمهای چاپلین است.
عصر جدید بیانگر نگاه چاپلین به وضعیت اسفانگیز کار و شرایط مالی بسیاری از کارگران طی دوران رکود بزرگ است؛ از نظرگاه چاپلین و فیلمش این شرایط محصول سیستمی است که صنعتیسازی مدرن با خود به همراه آورده؛ سیستمی که از زاویه دید چاپلین تنها به فکر سود است و ملاحظات انسانی ندارد. باید گفت عصر جدید اولین فیلم چاپلین بود که به شکلی کاملا آشکار گرایشهای سیاسی این هنرمند را بروز میداد.
ظاهرا در طول سفرهای تبلیغاتی فیلم سینمایی «روشناییهای شهر» (City Lights) در اروپا از طریق مواجهه با وضع اسفناک اقتصادی کل قاره و البته صحبت با مهاتما گاندی درباره تکنولوژی مدرن، چاپلین به ایده ساخت فیلم سینمایی عصر جدید رسید. نکته جالب دیگر اینکه در ابتدا قرار بود فیلم تعدادی صحنه ناطق داشته باشد اما این تصمیم به سرعت تغییر کرد و بنا شد فیلم به طور کلی صامت باشد. یکی از دلایل صامتماندن فیلم شخصیت ولگرد کوچولو بود؛ به نظر میرسید که وجود صدا آن کیفیت همیشگی شخصیت ولگرد را از بین ببرد در نتیجه ولگرد برای آخرینبار در عصر جدید به شکل صامت حضور یافت. ظاهرا چاپلین به خوبی میدانست که این فیلم آخرین حضور شخصیت ولگرد روی پرده سینما است پس در فیلم لحظات مختلفی را قرار داد تا کاملا عاشقانه با ولگرد وداع کند و یک ادای دین بصری هم نسبت به سنتهای کمدی دوران گذشته داشته باشد.
نهایتا عصر جدید به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای چارلی چاپلین شناخته شد و از جمله محبوبترین آثار او هم باقی ماند. نقدهایی که پس از اکران فیلم نوشته شدند بسیار مثبت بودند و طی سالهای بعد نگاه منتقدان به فیلم همواره با تمجیدهای گسترده همراه بود. نهایتا استقبال تجاری از عصر جدید هم بسیار باشکوه بود. فیلم به یکی از پرفروشترین آثار سال ۱۹۳۶ هالیوود تبدیل شد و در بریتانیا به عنوان محبوبترین فیلم گیشه آن سال شناخته شد.