با زندگی‌های عجیب و غریب این ۱۱ نفر متحیر می شوید!

دراین گزارش با تعدادی از عجیب‌ترین آدم‌های طول تاریخ آشنا شوید.

خبر را برای من بخوان

به گزارش سایت طلا، فردی مشهور که با جسد زنشان مدت‌ها زندگی میکردند یا بعضی از رفتار‌های غیر عادی که چهره‌های معروف در زندگی داشته اند شما را نیز به تعجب وا می‌دارد چرا که این رفتار‌های این افراد باورنکردنی است.

تعداد زیادی از ما دوست داریم یک زندگی پرهیجان و غیرعادی را تجربه کنیم، دائم در معرض دقت دیگران باشیم، مشهور و مشهور شویم، و از همۀ مهم تر، بتوانیم نام خود را در تاریخ ماندگار کنیم. اما با مطالعه سرگذشت افراد معروف متوجه میشویم غیرعادی بودن و مشهور بودن، الزاماً چیز خوبی نیست.

با مطالعه تاریخ پی میبریم، بعضی از چهره‌های معروف جهان، اکثر شهرتشان را مدیون جنبه‌های منفی خود می باشند تا جنبه‌های مثبت. احتمالاً با آگاهی از سرگذشت این افراد، دیگر از عادی بودن خود زیاد ناراضی نخواهید بود.

۱- مردی که ۷ سال با یک جسد زندگی کرد

در اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی، یک باکتری شناس به نام «کارل تانزلر»، به یک بیمار مسلول آمریکایی-کوبایی به نام «اِلنا میلاگرو دی هویوس» «مشهور به «هلن»» دل باخت. دو سال پس از آشنایی، هویوس بر اثر مریضی خود درگذشت، اما تانزلر تصمیم به نگه داری از جسد گرفت و هفت سال تمام در کنار او زندگی کرد.

برای جلوگیری از فروپاشی جسد، تانزلر با کمک سیم و میله‌های جالباسی استخوان‌ها را به هم پیوند داد. در مرحله بعد، برای حفظ ظاهر چشم ها، آن‌ها را از کاسه در آورد و از چشم‌های مصنوعی به جایشان بهره گیری کرد. برای پوست نیز او تدبیری عجیب اندیشید. ابتدا پارچه ابریشمی را به ترکیب موم و گچ آغشته تولید و سپس آن را با پوست در حال اضمحلال زن جایگزین کرد.

اما این تمام ماجرا نبود. تانزلر درون بدن هلن را با تکه‌های پارچه انباشته تولید تا شَمای ظاهری بدنش حفظ شود. دست آخر، مو‌های هلن را نیز تراشید و از آن‌ها یک کلاه گیس درست کرد؛ سپس کلاه گیس را بر سر زن بیچاره گذاشت تا هم شکل و حالت مو‌ها حفظ شود و هم تار‌های مو دچار ریزش نشوند.

در سال ۱۹۴۰، بالاخره نقشه مخوف تانزلر برای زندگی با یک جسد لو رفت و او توسط مجریان قانون دستگیر شد. علی رغم اینکه او برای حضور در جلسه محاکمه از سلامت عقلانی کامل برخوردار بود، مشمول قانون مرور زمان شد و چند وقت بعد آزاد گردید.

۲- زنی استرالیایی که به خاطر پختن و خوردن همسر خود به حبس ابد محکوم شد

در فوریه سال ۲۰۰۰، «جان پریک» به علت مشکلات زناشویی به دادگاه مراجعه نمود و از همسر خود «کاترین نایت» شکایت کرد. دادگاه پس از بررسی شکایت، خانم نایت را محکوم نمود و حق را به شوهر او داد. نایت که از این پیشامد بسیار عصبانی بود، در مراجعت به خانه، همسر خود را با ۳۷ ضربه چاقو به قتل رساند.

اما قتل هم زن سرکش را آرام نکرد. او متعاقباً شوهر خود را پوست کَند، سر و بخش‌هایی از بدن وی را درون یک دیگ ریخت و آن‌ها را به همراه مقداری سبزیجات پخت. سپس در کمال خونسردی، غذای آماده شده را در بشقاب ریخت و شروع به خوردن آن نمود!

۳- جوانی عجیب که در سن ۱۷ سالگی در حیاط خانه خود به تولید رآکتور هسته‌ای مبادرت کرد

«دیوید هان» جوانی به شدت شیفته علم «به خصوص شیمی» بود. او برای انجام تحقیق بر روی فواید انرژی هسته ای، پیروز به کسب عنوان افتخار از انجمن «پیشاهنگان ایالات امریکا» شد. اما این افتخارآفرینی هرگز برای هان اقناع کننده نبود. او به افق‌هایی فراتر می‌اندیشید.

بالاخره، هان تصمیم به انجام یک کار بزرگ و عجیب گرفت: تولید رآکتور هسته‌ای در حیاط خانه. او مواد رادیو اکتیو مورد نیاز را از لوازم عادی خانه استخراج نمود و آن‌ها را برای پیشبرد هدف خود به کار گرفت.

رآکتور هان هیچ گاه به مرحله تکمیل نهایی نرسید، اما از آنجایی که دستگاه مذکور تشعشعاتی ۱۰۰۰ بار فراتر از تشعشعات یک رآکتور عادی ساطع میکرد، «سازمان حفاظت از محیط زیست کشور آمریکا»، «اف بی آی» و «کمیسیون بازرسی هسته ای» همزمان وارد عمل شدند تا جلوی یک فاجعه بزرگ را بگیرند. در نهایت، هان به خاطر اقدامات و فشار‌های نهاد‌های مذکور از تکمیل پروژه خود بازماند.

جوان آمریکایی که از رسیدن به هدف والای خود بازمانده بود، رفته رفته دچار افسردگی شد و سرانجام در سن ۳۹ سالگی به خاطر مسمومیت ناشی از الکل درگذشت.

۴- مردی که حدود ۱۸ سال در فرودگاه زندگی کرد

«مهران کریمی ناصری» یک پناهنده ایرانی بود که بین سال‌های ۱۹۸۸ تا ۲۰۰۶، در یک فرودگاه در کشور فرانسه زندگی می‌کرد. مهران در سال ۱۹۷۷ از ایران تبعید شد و سپس، مدتی بعنوان پناهنده در بلژیک مقیم گشت.

چند صباح بعد، مهران تصمیم گرفت از مسیر فرانسه عازم لندن شود، اما در میان راه، پاسپورت و مدارک خود را گم کرد. هواپیمای او در لندن به زمین نشست، ولی بلافاصله، پس از آگاهی مسئولین از فقدان مدارک، وی به فرانسه دیپورت شد.

از آنجایی که مهران هیچ وطنی برای مراجعه نداشت و از مدارک لازم برای سفر یا خروج از فرودگاه نیز برخوردار نبود، مجبور شد در ترمینالِ ۱ فرودگاه «شارل دو گل» مقیم گردد. مهران ۱۸ سال تمام در فرودگاه زندگی کرد تا اینکه بالاخره به خاطر ابتلا به مریضی، اجازه خروج وی از فرودگاه و انتقال به بیمارستان صادر شد.

۵- مردی با نام مستعار «هوبرت بلِین» که اسم حقیقی او متشکل از ۶۶۶ حرف بود

هوبرت در کشور آلمان متولد شد، ولی بخش زیاد‌ای از زندگی خود را در فیلادلفیای کشور آمریکا گذراند. شهرت او به خاطر نام خانوادگی حیرت انگیز و طولانی اش بود. نام حقیقی این مرد از ۲۲ اسم و ۶۶۶ حرف تشکیل می‌شد. به گفته هوبرت، این نام خانوادگی عجیب و غریب، در قرن نوزدهم، توسط پدر جد او انتخاب شده بود. در آن هنگام، آلمانی‌های یهودی مجبور به انتخاب نام دوم برای خود بودند. پدر جد هوبرت نیز که یهودی بود نامی شگفت انگیز و تاریخی را برای خود برگزید.

در این جا قصد داریم نام کامل آقای هوبرت را به شما معرفی کنیم. امیدواریم تصور نکنید دست ما اشتباهی بر روی کیبورد رفته هست و چرت و پرت تایپ کرده ایم. نام کامل عبارت بوده است از:

Adolph Blaine Charles David Earl Frederick Gerald Hubert Irvin John Kenneth Lloyd Martin Nero Oliver Paul Quincy Randolph Sherman Thomas Uncas Victor William Xerxes Yancy Zeus Wolfe­schlegel­stein­hausen­berger­dorff­welche­vor­altern­waren­gewissen­haft­schafers­wessen­schafe­waren­wohl­gepflege­und­sorg­faltig­keit­be­schutzen­vor­an­greifen­durch­ihr­raub­gierig­feinde­welche­vor­altern­zwolf­hundert­tausend­jah­res­voran­die­er­scheinen­von­der­erste­erde­mensch­der­raum­schiff­genacht­mit­tung­stein­und­sieben­iridium­elek­trisch­motors­ge­brauch­licht­als­sein­ur­sprung­von­kraft­ge­start­sein­lange­fahrt­hin­zwischen­stern­artig­raum­auf­der­suchen­nach­bar­schaft­der­stern­welche­ge­habt­be­wohn­bar­planeten­kreise­drehen­sich­und­wo­hin­der­neue­rasse­von­ver­stand­ig­mensch­lich­keit­konnte­fort­pflanzen­und­sicher­freuen­an­lebens­lang­lich­freude­und­ru­he­mit­nicht­ein­furcht­vor­an­greifen­vor­anderer­intelligent­ge­schopfs­von­hin­zwischen­stern­art­ig­raum, Senior

۶- زنی که شوخی شوخی صاحب عنوان «اولین شهردار زن در کشور آمریکا» شد

اولین زنی که در تاریخ ایالات متحده بعنوان شهردار انتخاب شد، زنی به نام «سوزانا اِم. سالتِر» بود. در سال ۱۸۸۷، در شهر کوچک آرگونیا واقع در ایالت کانزاس، برخی از مردان تصمیم گرفتند به صورت شوخی نام خانم سالتر را در لیست کاندیدا‌های انتخاب شهردار جای دهند. آن‌ها قصد داشتند با این اقدام به همگان اثبات کنند زنان برای حضور در عرصه سیاست هیچ اقبال و شایستگی ندارند و بهتر است هرگز به این حوزه وارد نشوند؛ اما وضعیت، بر خلاف میل آنها، جور دیگر پیش رفت.

خانم سالتر پس از آگاهی از اقدام شوخی آمیز مردان، ابتدا شگفت زده شد، اما کمی بعد پذیرفت به یک شرط وارد رقابت انتخاباتی شود: در صورت پیروزی در انتخابات، اختیارات شهردار و دفتر اقامتش، تمام و کمال به او واگذار شود.

دیدنی است که شرط پذیرفته شد، انتخابات برگزار گشت، و در نهایت، نام خانم سالتر بعنوان پیروزِ رقابت از صندوق خارج شد. بدین ترتیب، اولین شهردار زن در کشور آمریکا، شوخی شوخی منصوب شد.

۷- اولین مردی که در حین سفر فضایی جان باخت

«ولادیمیر کوماروف» خلبانی اهل شوروی بود که برای اولین سفر فضایی بشر و هدایت «سایوز ۱» برگزیده شد. در حین طراحی و تولید سایوز ۱، کوماروف و بعضی دیگر از مهندسان، انتقاداتی جدی به روند اجرای پروژه و مسائل ایمنی آن وارد نمودند، اما از آنجایی که حکومت شوروی قصد داشت تحت هر شرایط، در سال روز تولد «لنین»، اولین فضاپیمای حامل انسان را به فضا اعزام کند، انتقادات مذکور نادیده گرفته شد.

در پی مخالفت‌های کوماروف، سازمان هوافضای شوروی، «یوری گاگارین» را بعنوان جایگزین احتمالی برای هدایت سایوز ۱ برگزید تا در صورت انصراف خلبان اصلی مشکل خاصی پیش نیاید. کوماروف علی رغم آگاهی از ایرادات فنی، از آنجایی که هیچ تمایل نداشت جانِ دوست صمیمی اش «گاگارین» به خطر افتد، خود عهده دار مأموریت پرواز شد.

در نهایت، سایوز ۱ از زمین بلند شد و به فضا رفت، ولی پس از ورود به جو زمین، دچار نقص فنی شد و منهدم گشت. دیدنی است بدانید، کوماروف در وصیت نامه خود خواسته بود، مراسم تشییع جنازه اش با «تابوت در باز» انجام شود تا سردمداران شوروی با چشمان خود حاصل اقدام نسنجیده شان را ببینند.

۸- مردی که در طول زندگی خود هم کوتوله و هم غول پیکر بود

در سال ۱۹۱۷، مرد ۱۸ ساله اتریشی-مجارستانی به نام «آدام راینِر» قامتی معادل ۱/۲ متر داشت. مدتی بعد، او به عارضه تومور در غده هیپوفیز مبتلا شد که به موجب آن، قدش تا سن ۳۲ سالگی به ۲/۱ متر رسید.

راینر در سال ۱۹۵۰، در سن ۵۱ سالگی درگذشت. در آن هنگام قد او معادل ۲/۳ متر بود. راینر را اولین انسان تاریخ میدانند که در طول حیات خود، هم کوتوله بودن و هم غول پیکر بودن را تجربه کرده است.

۹- دوقلو‌هایی که فقط با هم دیگر حرف می‌زدند

«جون» و «جنیفر گیبونز» دوقلو‌هایی اهل کشور باربادوس بودند که در سن کودکی به ولز مهاجرت نموده بودند. از آنجایی که این دو کودک، تنها افراد سیاه پوست در مدرسه بودند، دانش آموزان دیگر آن‌ها را مورد رنجش و آزار قرار می‌دادند. تداوم این وضع، دوقلو‌ها را درگیر یک مریضی روحی-عاطفی حاد کرد.

رفته رفته، جون و جنیفر از افراد جامعه بُریدند و دیگر با کسی حرف نزدند. آن‌ها برای خود یک زبان من در آوردی ساختند که فقط خودشان از آن سر در می‌آوردند.

با حادتر شدن مشکلات روانی، دوقلو‌ها به بزهکاری گرایش پیدا کردند و دست آخر، به یک تیمارستان که از تدابیر شدید امنیتی بهره میبرد، منتقل شدند. در تیمارستان، دو دختر با هم تفاهم کردند، در صورت مرگ یکی از آنها، دیگری می‌تواند صحبت کردن با سایرین را از سر بگیرد و زندگی عادی پیشه کند.

سرانجام، جنیفر در سال ۱۹۹۳، در سن ۲۹ سالگی درگذشت. جون مدتی پس از مرگ خواهر خود به زبان آمد و گفت: «بالاخره آزاد شدم. جنیفر جان خود را فدای زندگی من کرد».

ناگفته نماند که جون پس از مرگ خواهرش یک زندگی آرام در پیش گرفت و مابقی عمر خود را در کنار والدین، در بخش غربی ولز سپری کرد.

۱۰- مردی که با تقلب، برنده یک میلیون پوند در مسابقه مشهور شد

در سال ۲۰۰۱، «چارلز اینگرام»، در جریان مسابقه مشهور «چه کسی میخواهد میلونر شود؟»، با کمک‌های غیرقانونی همسرش «دایانا» و یکی از شرکت کنندگان مسابقه به نام «تِکوِن ویتاک»، برنده یک میلیون پوند شد «معادل ۱/۲۹ میلیون دلار».

اما شیوه تقلب رسانی چه بود؟ سرفه. هنگام مطرح شدن سوال، اینگرام گزینش‌ها را با صدای بلند میخواند؛ هنگامی که به انتخاب صحیح میرسید، ویتاک با سرفه خود علامت می‌داد پاسخ همین است.

در نهایت، پس از لو رفتن ماجرا، هم خانم و آقای اینگرام و هم آقای ویتاک به مجازات زندان محکوم شدند. به علاوه، خانواده اینگرام ملزم به پرداخت ۱۱۵ هزار پوند جریمه «معادل ۱۴۹ هزار دلار» و هزینه‌های مربوط به رسیدگی حقوقی گردید.

۱۱- سربازی که ۲۹ سال پس از اعلام رسمی پایان جنگ جهانی دوم، هنوز فکر می‌کرد جنگ ادامه دارد

در دسامبر سال ۱۹۴۴، یکی از افسران اطلاعاتی ارتش ژاپن به نام «هیرو اونودا» به جزیره لوبانگ در کشور فیلیپین اعزام شد تا به گروهی از سربازان ژاپنی محلق شود. چند ماه بعد، متفقین جزیره مذکور را تسخیر کردند و تمامی سربازان ژاپنی، به غیر از چهار نفر را کشتند. اونودا یکی از این چهار نفر بود که به همراه سه نفر دیگر، به سمت تپه‌های مجاور متواری شد و جان سالم به در برد.