ظهور کریستوفر نولان بهعنوان یک فیلمساز، باعث جذابیت سینما شده است. این مرد بدون شک یکی از معدود کارگردانانی است که میتواند تقریبا هر آنچه را که میخواهد بسازد.
در زمانهای که استیون اسپیلبرگ در جمعآوری بودجه برای پروژههای خود مشکل دارد، ترکیب موفقیت بیوقفه کریستوفر نولان در گیشه و ستایشهای منتقدان، او را به یک گزینه کمخطر برای هر استودیوی بزرگی تبدیل میکند، حتی اگر برای یک حماسه علمی-تخیلی اصیل، بودجهای بالغ بر ۱۶۵ میلیون دلار نیاز باشد.
اگرچه نولان اکنون تقریبا یک فیلمساز کاملا پرفروش در سینما محسوب میشود اما او در ابتدای حرفه خود، فیلمهای عظیمی نساخت. او در ابتدا تکنیکهای جذاب گرافیکی را استفاده نمیکرد که بتواند یک اثر با استقبال خوب بسازد و بلافاصله به سطح فیلمهای پرفروش صعود کند. نولان با ساختن فیلمهای فوقالعاده کوچک در مقیاس کوچک شروع کرد و بهآرامی تا اولین فیلم پرفروش خود پیش رفت اما در تمام مدت، او حساسیت فیلمسازی خود را دستنخورده حفظ کرد؛ ساختار روایی بلندپروازانه، داستانهای فوقالعاده جدی و پرمخاطره و تمرکز شدید بر شخصیتها. این ویژگیهای بارز به همان اندازه در اولین فیلم نولان، یعنی تعقیب وجود دارند که در اثری مانند شوالیه تاریکی هم رایج هستند.
پس از تمرکز شدید نولان بر روی کارش و با ساخت فیلم بتمن آغاز میکند، موفقیت مداوم نولان هم به همراه جذب مخاطبان عادی شروع شد و او به یکی از دوستداشتنیترین فیلمسازانی تبدیل شده است که امروزه کار میکند. نولان آنقدر قدرت دارد که تقریبا تصویربرداری فیلمها را از حالت صرفا رایج دیجیتالی خارج کرد. بنابراین با توجه به اهمیت، استعداد و تأثیر نولان، بهتر است نگاهی کلی به آثار او بیاندازیم.
۱۱. شوالیه تاریکی برمیخیزد (The Dark Knight Rises)
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: کریستین بیل، تام هاردی، ان هاتاوی
سال انتشار: ۲۰۱۲
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۷ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۴ از ۱۰
قسمت پایانی سه گانه شوالیه تاریکی کریستوفر نولان، بدترین فیلم او با اختلاف بسیار زیاد است. نکتهای دربارهی شوالیه تاریکی برمیخیزد وجود دارد و این است که این فیلم، هم خیلی خوب است و هم خیلی بد. این فیلم به طرز قانعکنندهای شروع میشود و به نولان و نویسنده همکارش، جاناتان نولان این امکان را میدهد تا تصویر کاملا متفاوتی از بتمن را به نمایش بگذارند و بروس وین با بازی کریستین بیل بازمیگردد تا در قالب مبارزات او، شاهد سکانسهایی هر چند کوچک اما سرگرمکننده باشیم. ان هاتاوی هم در نقش زن گربهای فراتر از انتظار ظاهر میشود اما به محض اینکه طرح اصلی بین اجرا میشود، فیلم شروع به فروپاشی میکند. حفرههای منطقی بزرگی در فیلم وجود دارند، مثلا جوزف گوردون لویت که میداند بروس وین بتمن است اما او یا ریچل به گونهای برخورد میکنند که انگار خبر ندارند. روایت آن به طرز باورنکردنی پیچیده است، به طوری که نولان به نوعی بیانیه خود درباره اشغال وال استریت را نیمهکاره رها میکند و در این حین، یک شهر کامل، برای ماهها در قرنطینه است، زیرا برخی میگویند که ضدقهرمان فیلم یک بمب دارد.
این اثر، یک فیلم کمیکبوکی است. لازم نیست همه چیز منطقی باشد اگر فقط نیمه دوم فیلم کمی جالبتر مطرح میشد، این حفرههای منطقی از بین میرفت. دومین حفره فیلم این است که چگونه افراد ضدقهرمان فیلم یک شهر را به مدت پنج ماه گروگان میگیرند بدون این که فعالیت خاصی در آن رخ دهد و ما هنوز واقعا نمیدانیم چرا بین همه این کارها را انجام میدهد، زیرا اقدامات او کمترین تأثیر را در روند ضدقهرمان فیلم دارد. تام هاردی یکی از جذابترین شخصیتهای سینمای هالیوود است که انگار توسط یک شخصیت ضعیف دیگر با مانع روبهرو شده است اما به راحتی کاریزما و شخصیت او را از بین میبرد. سرعت فیلم کمی پایین است و تالیا باید کمی زودتر معرفی میشد تا وجهه احساسی فیلم را پررنگتر کند و پیچش فیلم هم درباره افشای هویت جان بلیک بیفایده است. کریستوفر نولان مسیر خاص خودش را دارد اما میتوان گفت که این فیلم از سهگانه نولان صرفا در جهت جذاب مخاطب ساخته شده و از لحاظ روایی، خیلی مناسب نیست.
از نظر بصری، شوالیه تاریکی برمیخیزد حداقل پویا است، زیرا نولان و فیلمبردار او، والی فیستر، بار دیگر تصاویری فوقالعاده را ایجاد میکنند. توانایی فنی نولان را نمیتوان انکار کرد اما از نظر داستانگویی، شوالیه تاریکی برمیخیزد بزرگترین اشتباه وی است.
۱۰. بیخوابی (Insomnia)
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: آل پاچینو، رابین ویلیامز، هیلاری سوانک
سال انتشار: ۲۰۰۲
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۲ از ۱۰
همانطور که قبلا هم اشاره شد، فیلمسازی نولان، بسیار حساب شده است. او از اولین فیلم خود به یکباره به فیلمی بزرگ و پرفروش نرسید. او هم از نظر شهرت و هم از نظر استعداد به طور فزایندهای رشد کرد و اگر تعقیب، فیلمی بود که پای او را به سینما باز کرد، یادگاری، فیلمی بود که نام او را بر سر زبانها انداخت و در بیخوابی او ثابت کرد میتواند در داخل سیستم استودیویی هم کار کند. بیخوابی فیلم بدی نیست اما به راحتی از یاد میرود. در حالی که در نگاه اول به نظر میرسد که ممکن است این اثر صرفا یک بازسازی از فیلمی نروژی در سال ۱۹۹۷ به همین نام باشد اما واقعیت این است که او حتی قبل از یادگاری هم به ساخت بیخوابی علاقه داشت، بنابراین این پروژه بیشتر از هر چیزی، یک پروژه مستقل است. به همین سادگی!
نولان یک گروه فوقالعاده در اختیار دارد و آل پاچینو نقش یک پلیس نسبتا کثیف را دارد که وجدان گناهکارش او را به خاطر قتل همکارش راحت نمیگذارد. رابین ویلیامز نقش یک قاتل پنهان در آلاسکا را بازی میکند و هیلاری سوانک پلیس تازه کار این شهر کوچک است که از کارآگاه بزرگ شهر، پاچینو، الگوبرداری میکند. هدف این فیلم این است که ما را با ذهن خسته شخصیت پاچینو روبهرو کند و نولان مطمئنا موفق به انجام این کار میشود اما کل فیلم به همین حالت باقی میماند و نه وحشتناک است، نه خستهکننده و حتی آنچنان جذاب نیست. ویلیامز برجستهترین شخصیت فیلم است و مهارتهای نمایشی خود را نشان میدهد که در طول حرفه او، بسیار کمتر دیده بودیم و نولان این شانس را پیدا میکند که از این استعداد در این اثر استفاده کند.
بیخوابی یک فیلم کاملا خوب و بهعنوان اولین فیلم استودیویی او به اندازه کافی جذاب است اما مهمتر از همه نشان داد که نولان میتواند ماهرانه در فضای گسترده و وسیعتری کار کند و در عین حال تعلیق محکم فیلم را حفظ نماید. در نهایت، این فیلم، یک قدم رو به جلو در کارنامه کاری اوست. قدمی خوب اما نه به آن اندازه که بخواهید بارها آن را تماشا کنید.
۹. انگاشته (Tenet)
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: جان دیوید واشنگتن، رابرت پتینسون، الیزابت دبیکی
سال انتشار: ۲۰۲۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۰ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۴ از ۱۰
تنت یک فیلم ناامیدکننده است. در هر فیلم نولان، ایدههای بسیار زیادی وجود دارد اما این فیلم در نهایت شبیه یک اثر از کریستوفر نولان است که موارد لازم اجرا را نداشته است. فیلم در ذات زمان حل شده است، زیرا کل مفهوم وارونگی زمان بسیار گیجکننده است و بر خلاف اثری مانند تلقین که مفهوم آن با عمل توضیح داده میشود، درک مفهوم وارونگی زمان سخت است و باید بسیار تلاش کنید تا شاید بعد از چندبار متوجه آن شوید. در این فیلم شاهد مشکلاتی از نظر ترکیب صدا و تصویر هستیم. در واقع درک فیلم و تطابق دیالوگها با آن دشوار است و این قضیه کمی ناامیدکننده به نظر میرسد. با این وجود از لحاظ بصری تماشایی و چشمگیر است و جان دیوید واشنگتن و رابرت پتینسون، رهبران کاریزماتیک پروژه هستند. هنگامی که به صحنه پایانی فیلم میرسید، همه چیز در جای خود قفل میشود و در حالی که خود فیلم به طرز متفاوتی گیجکننده و کمی خستهکننده است اما این پایان، بیننده را مشتاق میکند تا در صورت ساخت دنباله، دوباره بخواهد جهان انگاشته و این شخصیتها را مرور کند. در آخر این که این اثر یک فیلم متفاوت و سرشار از هرچیزی است که فکرش را بکنید.
۸. تعقیب (Following)
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: جرمی توبالد، جان نولان، لوسی راسل
سال انتشار: ۱۹۹۸
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۱ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۵ از ۱۰
اولین فیلم کریستوفر نولان، بیشتر از همه آثار، قابل توجه است. این فیلم نوآر محصول ۱۹۹۸ یک پروژه جالب برای کارگردان بود که یک سال کامل طول کشید تا کار تولید آن را به پایان برساند، زیرا بازیگران و عوامل سازنده، همه، روزانه مشغول کارهای دیگری بودند اما نتیجه یک اثر محکم است که اعتماد به نفس و اطمینان نولان را در عرصه کارگردانی شکل میدهد. این فیلم کار کسی نیست که سعی میکند فیلمساز باشد، بلکه کار کسی است که یک فیلمساز متولد شده است. این فیلم کلاسیک نوآر، داستان پیچیده یک نویسنده جوان مبارز را روایت میکند که غریبهها را در خیابانهای لندن دنبال میکند و متوجه میشود که یک غریبه هم او را دنبال میکند. فیلم از نظر بصری پارانویای شدید شخصیت اصلی خود را از طریق تصاویر سفید و مشکی و چشمگیر نشان میدهد (نولان خودش فیلمبرداری فیلم را انجام داده است). داستان در روایتی شکسته شکل میگیرد که مشخصهای از فیلمهای نولان در آینده خواهد بود و در حالی که نتیجهگیری آن تا حدی قابل تصور است اما با این وجود، رضایتبخش است.
نولان در اینجا از بزرگان ژانر نوآر الهام میگیرد اما چیزی که او را متمایز میکند این است که وی این داستان را کاملا شخصیسازی مینماید. این فیلم فقط یک اثر تکراری و از قبل مشخص نیست، بلکه اثری اصیل است که قالب خاص چنین آثاری را تداعی میکند. این پروژه در مقایسه با فیلمهای موفق نولان مشکل دارد اما بهعنوان اولین فیلم، بهخوبی نشاندهنده موفقیت آثار آینده اوست.
۷. میان ستارهای (Interstellar)
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: متیو مک کانهی، آن هاتاوی، مت دیمون
سال انتشار: ۲۰۱۳
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۲ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۶ از ۱۰
میانستارهای ناامیدکنندهترین فیلم کریستوفر نولان است. پس از اتمام سهگانه شوالیه تاریکی، فیلمساز قصد داشت با یک حماسه علمیتخیلی، افقهای خود را بیشتر گسترش دهد. نولان سعی کرد با گنجاندن رابطه پدر و دختر، محدوده احساسی خود را افزایش دهد. مانند شوالیه تاریکی، این فیلم نیز، هم خیلی خوب است و هم خیلی بد. البته بهتر است بگوییم در مواقع اوج خود، عالی به نظر میرسد. ساخت جهان از منظر آینده نزدیک زمین و با صحنههایی جدید، فوقالعاده است و فیلمبردار فیلم، هویت ون هویتما و طراح تولید، ناتان کرولی، طیف وسیعی از مناظر مختلف را ارائه میدهند که فیلم را از نظر بصری پویا نگه میدارد. در این اثر، اجرایی فوقالعاده عالی از متیو مک کانهی را شاهد هستیم و حرفهایترین آثار آهنگساز معروف، هانس زیمر را میشنویم.
مشکل میانستارهای، در واقع نیاز به یک پیچش داستانی در آخرین لحظه است تا برای مخاطبان، تعجبآور باشد و ورود و خرابکاریهای بعدی دکتر مان با بازی مت دیمون، مشکلی است که فیلم قادر به بازیابی آن نیست. استعاره فیلم آنقدر واضح است که تمام تأثیر خود را از دست میدهد و چرخش فیلم در نهایت به یک مسیر منحرف میرود که داستان به آن نیازی ندارد. قلب تپنده و عاطفی میانستارهای، کشمکش درونی کوپ بین تمایل برای ملاقات مجدد با خانوادهاش و گسترش نسل بشر است و هرکاری که از دستش برآید برای تحقق این دو هدف انجام میدهد. حضورمان تنها برای غافلگیری تماشاگران است و تا حدودی از درگیری احساسی داستان میکاهد.
علاوه بر این، هنگامی که کوپ سرانجام نزد دخترش باز میگردد، فقط پنج دقیقه را قبل از بازگشت به فضا، با او می گذراند. کل فیلم درباره کوپ است که میخواهد دخترش را دوباره ببیند و قطعا میبایست او را در تمام لحظات آخر فیلم در کنار دخترش میدیدیم اما نتیجه فیلم در خدمت موضوع نیاز انسان به گسترش دامنه خود است و وجهه احساسی فیلم تضعیف میشود که به نظر درست نیست.
با این وجود، تقریبا دو سوم اول فیلم به طرز شگفتانگیزی جذاب و مبتکرانه است، به طوری که نولان ترکیبی دیدنی از جلوههای کاربردی و بصری را برای ارائه مناظر فضایی ارائه میدهد. بازیگران نقش مکمل هم مانند ان هاتاوی، بسیار خوب هستند، مخصوصا در قسمتی که یک مونولوگ فوقالعاده را درباره عشق و علم بیان میکند که همین موضوع دوباره عملکرد آخر و بسیار ناامیدکننده فیلم را پررنگ مینماید. بنابراین در حالی که فیلم خیلی فوقالعاده نیست اما به هر حال یک اثر قابل توجه است و در کارنامه نولان بهعنوان یک فیلم جذاب باقی میماند.
۶. بتمن آغاز میکند (Batman Begins)
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: کریستین بیل، کیلین مورفی، کتی هولمز
سال انتشار: ۲۰۰۵
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۲ از ۱۰
بتمن آغاز میکند با توجه به تأثیر گسترده آن بر ژانر ابرقهرمانی، فیلمی موفقیتآمیز محسوب میشود اما چندان اثری بدیع و پدیده نیست. با این وجود در سالهای پس از آن، پروژههایی بهعنوان دنباله این اثر ساخته شدند، زیرا نولان اساسا یک زیرژانر کامل با برداشت جدید خود از شخصیت بتمن ایجاد کرد. این فیلم ابرقهرمانی در یک واقعیت و بدون اثری از تواناییهای ماوراءالطبیعی و اخروی، روایت میشود و از معیارهای ژانر خود فراتر میرود و به یک درام در مقیاس بزرگ تبدیل میشود.
این فیلم، یک حرکت درخشان از سوی نولان بود و بسیاری از افراد بعدا از سبک و سیاق آن تقلید کردند و یکی از به یاد ماندنیترین سهگانههای تاریخ را شروع کرد. ما حتی خیلی کم، کریستین بیل را در لباس خفاشی او میبینیم اما مهم نیست، زیرا فیلمنامه نوشتهشده توسط نولان و دیوید گویر، به خودی خود بسیار جذاب است و بر خلاف هر فیلم دیگری، یک ابرقهرمان متفاوت و خاص ارائه میدهد که قبلا دیده نشده است.
بیل یک انتخاب الهامبخش برای نقش بتمن بود و به این کاراکتر، شخصیت و طیفی از انسانیت را تزریق میکند که قبلا فقط مایکل کیتون تا حدودی آن را اجرا کرده بود. به همین ترتیب، حضور مایکل کین در نقش آلفرد بسیار درخشان است. در حالی که بتمن آغاز میکند مطمئنا اثری بنیادین و پر از جزئیات است اما در کنار این موضوع، همچنین سرگرمکنندهترین فیلم سهگانه نولان در شوالیه تاریکی است که دیالوگهای جالب و گاها خندهداری از مورگان فریمن را در آن میبینیم و رابطه بروس و آلفرد هم بسیار جالب است. ریچل داوس با بازی کتی هولمز، ارتباط مهمی با گذشته بروس دارد و همچنین شخصیتی جذاب را در نوع خود نشان میدهد و کیلین مورفی به طرز دلپذیری بهعنوان یک مترسک شرور دیوانه، ایفای نقش میکند.
فیلم، کمی تزلزل میکند، زیرا بتمن را بهعنوان شخصیتی نامیرا به نمایش میگذارد. گفتههای لیام نیسون در قالب نقش راسالغول دلیل بروس وین را برای ابرقهرمان بودن مشخص میکند و فیلم هم به گونهای به پایان میرسد که هم از لحاظ موضوعی و هم از نظر روحی، رضایتبخش باشد. بتمن آغاز میکند فیلمی است که ثابت کرد نولان چیزی کاملا منحصربهفرد برای آوردن به این ژانر پرفروش داشت و از آن زمان او دست به تغییراتی بلند پروازانه در حرفه کاری خود زده است.
۵. یادگاری (Memento)
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: گای پیرس، کری آن ماس، جورجا فاکس
سال انتشار: ۲۰۰۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۴ از ۱۰۰
یادگاری دومین فیلم کریستوفر نولان بود و اگر فیلم تعقیب با بودجه ۶۰۰۰ دلاری خود، اعتماد به نفس و قدرت نولان را نشان داد، یادگاری جایی است که نولان واقعا در آن شکوفا شد و باید به او توجه خاصی میشد. این فیلم منحصربهفرد است و از همان فریم اول، طراوت خاص خودش را دارد و ساختار عقب گرد آن، استادانه است. چیزی که آن را بسیار خاص میکند این است که همه چیز در خدمت داستان و شخصیت اصلی است. این فقط یک حقه داستانی نیست، بلکه هدف صریح آن، این است که بیننده را در ذهن لئونارد با بازی گای پیرس که حافظه کوتاه مدت ندارد، قرار دهد. در بسیاری از سکانسها، تماشاگران فقط آنچه را که شخصیت اصلی میداند، میدانند، به جز این که ناتوانی ذهنی لئونارد، باعث ایجاد تنش و فریب خوردن او میشود که فضای فیلم را به سطحی دیگر میرساند.
باید دوباره بدون اغراق اشاره کرد که این فیلمساز تا چه اندازه در اوایل کار خود با اعتماد به نفس بوده است. بسیاری از کارگردانان برای یافتن جایگاه خود به چند فیلم نیاز دارند اما نولان استثنا است و در یادگاری، تسلط خود را کاملا نشان میدهد. این اثر، یک نئونوآر کلاسیک است که کری ان ماس در آن، نقش زنی مرموز را بازی میکند و پایانی عجیب دارد که بیننده را گیج و سردرگم مینماید.
نقطه ضعف یادگاری این است که اندکی انگیزه احساسی داستان را در خدمت ترفندهای روایی قرار میدهد. این قضیه، پاشنه آشیل نولان است و میتوانید آن را در باقی فیلمهای او هم ببینید. در حالی که او از نظر روایی و بصری کاملا درخشان است اما فیلمهای او گاهی فاقد بیان احساسی هستند (مانند میان ستاره ای). در بسیاری از فیلمهای نولان، سردی خاصی وجود دارد که ذاتا بد نیست اما گاهی اوقات ابعاد احساسی شخصیتها را محدود میکند. این موضوع در فیلمی مانند یادگاری زیاد به چشم نمیآید اما در فیلمهایی مانند بیخوابی و میان ستارهای به یک مشکل تبدیل میشود. در هر حال، یادگاری کاملا نشاندهنده کارنامه آینده درخشان نولان بود و هنوز بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای او شناخته میشود.
۴. پرستیژ (The Prestige)
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: کریستین بیل، هیو جکمن، اسکارلت جوهانسون
سال انتشار: ۲۰۰۶
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۶ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۵ از ۱۰
پرستیژ ضروریترین فیلم برای بازکردن قفل فیلمسازی کریستوفر نولان بود. این فیلم، فلسفه کلی او را نشان میدهد و مضامین آن تقریبا در تک تک فیلمهای او رایج است و همچنین یکی از بهترین فیلمهای او تا به امروز به حساب میآید.
بتمن آغاز میکند اولین اثر پرفروش نولان بود و در حالی که فقط چند ماه از اکران آن میگذشت، این کارگردان به پروژهای که مدتی را برای تفکر دربارهی ساختن آن صرف کرده بود، رسید. این فیلم اقتباسی از رمان کریستوفر پریست به همین نام است که دربارهی دو شعبدهباز رقیب در اوایل قرن ۲۰ میلادی روایت میشود و دارای مضامینی مانند وسواس، جاهطلبی و فداکاری برای کار یا هنر است که همیشه در همه فیلمهای نولان وجود دارد.
گروه سازنده پرستیژ فوقالعاده هستند و هیو جکمن و کریستین بیل بهعنوان شعبدهبازان رقیب، خوش درخشیدند. این اثر، سطوح مختلفی دارد و به همین خاطر جکمن و بیل برای ایفای نقش در آن، انتخاب شدهاند و کاملا اجراهای پویایی دارند که تماشاگران را میخکوب میکند. فیلم دارای پیچ و خمهایی است که با مضمون و موضوع آن، کاملا مطابقت دارد. کل فیلم در صحنه آغازین آن خلاصه میشود که مایکل کین سه کلید هر ترفند جادویی خوب را توضیح میدهد؛ تعهد، چرخش و پرستیژ.
این فرمولی است که نولان به وضوح به آن توجه کرده است و در طی فیلم، شعبده بازان با استفاده از آن، بینندگان را شگفتزده میکنند و این دقیقا چیزی است که نولان در فیلمهایش اجرا میکند. داستان فیلم را نمیتوان به ترتیب زمانی بیان کرد و روایت شکسته، بیشتر برای ابهامآفرینی در ترفندهای مختلف پنهانشده در فیلم است. از جایی به بعد متوجه میشوید که حتی در صورت تماشای مجدد فیلم، این اثر برای شما تازگی دارد و پیچیدگی، افشاگری و پنهانکاریهای نولان در این فیلم، خیرهکننده است.
فیلم به سادگی مخاطب را غافلگیر نمیکند و بدین خاطر است که پرستیژ یکی از رضایتبخشترین فیلمهای نولان است. جکمن در نقش انجیر و بیل در نقش بوردن، دو مرد با انگیزه تبدیل شدن به شعبدهبازانی موفق هستند که هر کدام تلاش دارند تا در یاد و خاطرات باقی بمانند. هر دوی آنها وسواس خاصی دارند و در نهایت به سرانجام غمانگیزی میرسند و نولان ماهرانه انگیزه هریک را بهخوبی روایت میکند تا مخاطب برداشت شخصی خودش را از داستان داشته باشد و فقط منتظر نتیجه نهایی نماند.
پرستیژ فیلمی است که تحتالشعاع فیلمهای بزرگتر یا پر زرق و برق نولان قرار میگیرد و باید اعتراف کرد که فقط با تماشای چندباره آن میتوان به ارزش و اهمیت این اثر پی برد اما این فیلم از نظر ترکیب روایت، شخصیت و احساسات یکی از موفقترین فیلمهای نولان است و پس از یک دهه بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای دوران حرفهای وی شناخته میشود.
۳. تلقین (Inception)
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، تام هاردی، جوزف گوردون لویت
سال انتشار: ۲۰۱۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۷ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۸ از ۱۰
تلقین، جاهطلبانهترین کار نولان است و نمیتوان باور کرد که او دنبالهای برای آن نساخته است. پیشفرض اولیه فیلم، درباره یک دزدی هیجانانگیز است که با معماری و سازماندهی ذهن پیش میرود و همین جمله به صورت مختصر و مفید فرضیه این فیلم علمی تخیلی را بیان میکند. فیلم، عظیم و فوقالعاده خاص است و نولان توانست به طرزی عجیب این روایت چند لایه را با چنین دقت و وضوحی بسازد.
فیلم، فوقالعاده سرگرمکننده است و فیلمبرداری والی فیستر، بسیار جذاب به نظر میرسد، زیرا او و نولان هر قسمت از داستان را در یک محیط بصری مجزا تنظیم میکنند. صحنههای فیلم در بعضی جنبهها شبیه فیلم ماتریکس هستند، از مبارزه در راهرو با جاذبه صفر با حضور جوزف گوردون لویت گرفته تا مبارزه در برف با تبهکاران.
صحنههای اکشن فیلم، عالی است اما در نهایت ناتمام به نظر میرسند. خوشبختانه کاب با بازی لئوناردو دیکاپریو، وجهه احساسی اثر را به دوش میکشد و آخرین مأموریت او، وی را در حساسترین وضعیت روحی قرار میدهد. نولان بهآرامی رمز و راز رابطه کاب و همسرش با بازی ماریون کوتیار را فاش میکند و دیکاپریو در این سکانسها فوقالعاده عمل مینماید. کاب مردی است که اطلاعات خوبی دارد و پاسخ همه چیز را میداند اما چهره و باطن او پر از ترس، تردید و وحشت است که مأموریت را با مشکلاتی همراه میکند. علاوه بر این، کنترل نولان بر تنش موجود در فیلم، استادانه است، زیرا او با دقت، تمام فرآیند داستانی تلقین را به اثری پیوسته و منسجم تبدیل میکند.
تلقین چندین سطح گوناگون دارد و یکی از نکات بسیار جذاب این پروژه، ارتباط بین گروه بازیگران و تیم فیلمسازی است. کاب، کارگردان مأموریت است، الن پیج، فیلمنامه نویس، تام هاردی، بازیگر و واتانابه، مدیر استودیو است و همه آنها در راستای یک هدف تلاش میکنند و این است که رویاها به واقعیت تبدیل شوند.
کار نولان در فیلم تلقین واقعا استادانه است و همه قطعات کاملا کنار هم جمع شدهاند تا نه تنها یک فیلم خاص، بلکه یک فیلم اصیل را بسازند. این که فیلم بیش از ۸۰۰ میلیون دلار در گیشه به دست آورد، نشاندهنده توانایی نولان در ساخت آثار معتبر برای توده مردم بدون نیاز به پرداختن به کلیشه است و به همین دلیل است که او یکی از بزرگترین فیلمسازانی است که امروزه فعالیت دارد.
۲. دانکرک (Dunkirk)
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: هری استایلز، تام هاردی، کیلین مورفی
سال انتشار: ۲۰۱۷
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۸ از ۱۰
دانکرک فیلمی است که کریستوفر نولان در تمام دوران کاری خود قصد داشت تا اثری مانند آن بسازد. این پروژه یک فیلم کاملا تجربی و برداشتی همهجانبه و منحصربهفرد از جنگ جهانی دوم است. نولان به جای انتخاب چند شخصیت برای دنبال کردن یا ایجاد یک روایت دراماتیک تخیلی، تصمیم گرفت از بزرگترین ابزار خود استفاده کند و به واسطه سینما، مخاطبان خود را در دل این رویداد قرار دهد.
از نگاهی دیگر، فیلمهایی مانند تلقین و میانستارهای به نوعی مخاطبان را برای پیچیدگی روایی دانکرک آماده کرده بودند. نولان سه داستان را روایت میکند که در سه زمان مختلف و در هوا، دریا و زمین اتفاق میافتند. تماشاگران به سرعت وارد خط داستانی نولان میشوند، چرا که قبلا تلقین را دیدهاند و این موضوع به نولان اجازه میدهد تا بینندگان را به سرعت در این تجربه غوطهور کند.
ارادت نولان به سینمای تجربی، جاهطلبانه است و کاملا جواب میدهد. نولان با استفاده از دیالوگها و شخصیتهایی پیچیده به تماشاگران اجازه میدهد تا با فیلم ارتباط برقرار کنند. مخاطب احساس میکند که این شخصیتها تحت فشار هستند و اجرای قوی بازیگران باعث میشود تا بیننده بتواند خود را به جای هر کسی قرار دهد. بیننده میترسد، مضطرب و عصبانی میشود و همه احساسات مشابه شخصیتها را تجربه میکند، زیرا نولان او را با دقت در داستان غرق کرده است.
دانکرک اثری حیرتانگیز است. فیلم با فیلمبرداری هویت ون هویتما تصاویری را ثبت میکند که وضوحی عالی دارند و برای نمایش در چنین رسانهای ایدئال هستند. گویی تصاویر فیلم غیر دنیوی هستند اما نولان از جلوههای بصری یا ترفندهای فیلمبرداری استفاده نمیکند. او فقط از بهترین ابزارهایی که در اختیار دارد با مهارت بالا استفاده مینماید تا این تصاویر را زنده کند.
این فیلم، داستانی درباره قهرمانی در دل نبرد است، درباره مردانی که برای زنده ماندن کنار یکدیگر میجنگند. فیلم، ساده است اما نولان قدرت احساسی ایده اصلی را درک مینماید و برای تحقق آن بر غرایز فیلمسازی خود تکیه میکند. قراردادن این فیلم در جایگاه دوم لیست، تصمیم سختی است و شاید فقط اختلاف خیلی کمی با فیلم اول لیست داشته باشد.
۱. شوالیه تاریکی (The Dark Knight)
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: کریستین بیل، هیث لجر، گری اولدمن
سال انتشار: ۲۰۰۸
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۹ از ۱۰
دانکرک و شوالیه تاریکی رقابت نزدیکی برای تصاحب جایگاه اول این لیست دارند که در نهایت، شوالیه تاریکی با کمی اختلاف در رتبه اول قرار میگیرد. دنباله فیلم بتمن آغاز میکند، به صراحت، بهترین فیلم ابرقهرمانی تمام دوران است. بتمن آغاز میکند این مجموعهفیلم را شروع کرد و شوالیه تاریکی با آمیختن جنبههای مطلوب گیشه فروش با جنبههای مرتبط موضوعی، این مجموعه و ژانر را به سطح دیگری رساند تا فیلمی تفکربرانگیز و احساسی ارائه دهد.
شوالیه تاریکی درباره اوضاعی وخیم است. اگر بروس وین لباس خفاشی خود را بپوشد و در شهر گاتهام برای عدالت بجنگد، جنایتکاران چگونه واکنش نشان میدهند؟ این تصمیم بروس است که عدالت را به دست خود بگیرد تا راه برای شخصی مانند جوکر باز نشود که بتواند بر شهر حاکم شود.
فیلمنامه نولان و برادرش جاناتان نولان، یک درام جنایی با ابعاد حماسی و شخصیتهایی هوشمند را به تصویر کشیده است. در دنیایی که هر فیلم ابرقهرمانی سعی میکند تا حد ممکن تعداد بیشتری از ابرقهرمانان و اشرار را در یک فیلم قرار دهد، شوالیه تاریکی نه تنها فقط به خود بتمن و جوکر وابسته است، بلکه از نظر احساسی هم یک سر و گردن از باقی آثار بالاتر است و در آن، شاهد چهره دوروی هاروی دنت هستیم. شما با مرور فیلم، فقط یک شخصیت شرور را به یاد میآورید اما به طرزی جالب، افراد دیگری در فیلم حضور دارند که عاملان ایجاد وحشت و مرگ هستند.
شوالیه تاریکی بدون بازی هیث لجر در نقش جوکر، هرگز به این جایگاه نمیرسید. این نقش فقط بهترین اجرای لجر یا بهترین بازی این فیلم ابرقهرمانی نیست، بلکه یکی از بهترین اجراهای تمام دوران سینما است. لجر به طور کامل در شخصیت جوکر غرق شده و میتواند در عرض چند ثانیه از حالتی خندهدار به حالتی وحشتناک تبدیل شود. باید قدردان درخشش او در این فیلم بود و اگر مرگ بیموقع این بازیگر نبود، میتوانستیم نقشهای فوقالعاده دیگری از او ببینیم.
جوکر لجر شخصیتی برجسته در شوالیه تاریکی است و آرون اکهارت هم یکی از بهترین بازیهای خود را در نقش هاروی دنت ارائه میدهد و به نوعی در مقابل بروس وین میایستد و به سرنوشتی شوم دچار میشود. اکهارت در این فیلم، فوقالعاده است و آخرین سکانس او با حضور گوردون با بازی گری اولدمن، ترسناک و دلخراش است.
مدت زمان فیلم، طولانی اما داستان آن خارقالعاده است. این اثر، هیجانانگیز و پویا و جوکر، شخصیتی نمادین و به یادماندنی است و آشفتگی احساسی بروس وین بسیار تأثیرگذار به نظر میرسد. در واقع، مسبب همه این تأثیرات، کریستوفر نولان است. همه جاهطلبی، شجاعت و اعتماد به نفس او که در فیلم تعقیب مشهود بود، به ۱۱ فیلم دیگرش سرایت کرده است و او میتواند با افتخار سرش را بالا بگیرد.
شوالیه تاریکی هنوز هم بهترین فیلم نولان است اما با توجه به سابقهی او، حتی احتمال دارد که در آینده، فیلم دیگری جایگاه آن را تصاحب کند.