بهترین فیلمهای کوسهای که باید در تابستان تماشا کنید
در فصل داغ تابستان هستیم، فرصتی فراهم شده تا بهترین فیلمهای کوسهای را مرور کنید.
به گزارش موبوایران، در طول تاریخ سینما فیلمهای بسیاری با موضوع حیوانات خطرناک و قاتل ساخته شده است؛ از عنکبوتهای سمی تا خرسهای غولپیکر و مارهای وحشتناک. تماشاگران همیشگی هنر هفتم کاملا به استودیوهای سینمایی ثابت کردهاند که تماشای این فیلمهای هیجانانگیز را میپسندند. اما در میان همه حیوانات قاتلی که میتوانند سوژه فیلمهای سینمایی باشند، کوسهها وضعیت متفاوتی دارند. زیرژانر فیلمهای کوسهای به موفقترین ژانر فیلمهای حیوانات قاتل شده و حالا یکی از جذابترین ژانرهای سینمای اکشن لقب میگیرد.
حالا که در فصل داغ تابستان هستیم، فرصتی فراهم شده تا بهترین فیلمهای کوسهای را مرور کنید.
Jaws
استیون اسپیلبرگ با فیلم Jaws نقشی مهم در توسعه فیلمهای کوسهای داشت. آن زیرژانری که امروزه به عنوان فیلمهای کوسهای شناخته میشود به شکل جذابی به تلاشهای او وابسته است. اگرچه فیلمی که او در سال ۱۹۷۵ کارگردانی کرد براساس معیارهای امروز عنوانی مضحک به نظر می رسد اما در دوران خودش به یکی از جذابترین فیلمهای سینمایی سال تبدیل شد.
اسپیلبرگ این فیلم را براساس رمانی به همین نام نوشته پیتر بنچلی ساخت. بنچلی در نگارش فیلمنامه فیلم Jaws هم در کنار کارل گاتلیب حاضر بود. این فیلم با بودجهای ۹ میلیون دلاری بیشتر از ۴۷۲ میلیون دلار در گیشه فروخت که آماری فوقالعاده به نظر میرسید.
پس از موفقیت تاریخی این فیلم بود که فیلمهای کوسهای به یکی از زیرژانرهای ژانر ترسناک تبدیل شدند و هر تابستان مانند کوسههایی که به ساحلهای شلوغ نزدیک میشدند به سالنهای سینما میآمدند. استودیوی یونیورسال که از موفقیت فیلم Jaws به وجد آمده بود به استیون اسپیلبرگ ساخت دنباله این فیلم را پیشنهاد کرد اما کارگردان فیلم Schindler’s List که هیچ ایدهای برای دنبالهسازی فیلم محبوبش نداشت، تصمیم گرفت این پیشنهاد را رد کند.
پیتر بنچلی، نویسنده کتابی که فیلم Jaws براساس آن ساخته شده بود هم پیشنهاد همکاری دوباره برای ساخت دنباله یکی از بهترین فیلمهای کوسهای را نپذیرفت. با این حال استودیوی یونیورسال به ساخت دنباله فیلم محبوب استیون اسپیلبرگ مشغول شد. کارگردان فیلمهای فرانچایز Indiana Jones مدتی پیش تایید کرد که پیشنهاد کارگردانی بازسازی فیلم Jaws را هم رد کرده است.
Jaws 2
تولید فیلم Jaws 2 به معنای واقعی کلمه غیرضروری بود اما استودیوی یونیورسال به ساخت آن تاکید میکرد. بنابراین ساخت این فیلم با تیم تولیدی کاملا متفاوت در مقایسه با فیلم Jaws آغاز شد و در نهایت در سال ۱۹۷۸ و سه سال پس از اکران یکی از بهترین فیلمهای کوسهای تاریخ سینما، دنباله آن اکران شد. شاید شناختهشدهترین نامی که از فیلم Jaws در دنباله آن حضور پیدا کرد، جان ویلیامز باشد که وظیفه ساخت موسیقی متن فیلم Jaws 2 را برعهده گرفت.
از آنجایی که این دنباله در مقایسه با فیلم اصلی با تیم ضعیفتری ساخته شده، طبیعتا به عنوان ضعیفتری هم تبدیل شد. اما واقعیت آن است که فیلم Jaws 2 بیشتر از آنکه دنبالهای برای فیلم محبوب و تاثیرگذار استیون اسپیلبرگ باشد، شبیه به بازسازی آن به نظر میرسید. حتی داستان فیلم هم شباهتهایی با فیلم Jaws داشت.
با این حال این فیلم به معنای واقعی سرگرمکننده است و به عنوان یکی از بهترین فیلمهای کوسهای ارزش تماشاکردن را دارد. روی شیدر به عنوان بازیگر اصلی فیلم Jaws 2 تلاش میکند همان هنرنماییای را در نقش مارتین برودی ارائه دهد که در فیلم Jaws هم ارائه داده و تماشاگر را به پرده سینما خیره نگاه داشته بود. او در رسیدن به این هدف هم موفق ظاهر میشود. کوسهای که برای فیلم Jaws 2 ساخته شده بود به معنای واقعی کلمه واقعیتر از کوسه فیلم استیون اسپیلبرگ به نظر میرسید و واقعا ترسناک بود.
این فیلم که تلاش میکرد تعلیق فیلمنامه را برای هیجاندادن به تماشاگر حفظ کند در مقایسه با دو دنباله بعدی فرانچایز فیلمهای Jaws عنوان سرگرمکنندهتری بود. استودیوی یونیورسال که از فروش ۲۰۸ میلیون دلاری فیلم [در مقایسه با بودجه ۳۰ میلیون دلاری] راضی به نظر میرسید، سفارش ساخت دو دنباله دیگر هم برای فیلم Jaws 2 را اجرایی کرد که هیچکدام در جذب تماشاگر موفق ظاهر نشدند و به همین دلیل از نگاه سینمایی هم کاملا بیارزش هستند.
Deep Blue Sea
استودیوی یونیورسال پس از اکران فیلم Jaws 3-D [که همانطور که از نامش مشخص است به صورت سهبعدی هم اکران شد] به سراغ فیلم چهارم رفت. اما فیلم Jaws: The Revenge یک شکست واقعی بود. در نهایت فرانچایز کوسههای وحشتناک استودیوی یونیورسال در سال ۱۹۸۷ و پس از ۱۲ سال با چهار فیلم به ایستگاه پایان رسید. پس از آن به نظر میرسید که فیلمهای کوسهای برای همیشه از سالنهای سینما دور میشوند اما در سال ۱۹۹۹ فیلمی اکران شد که یک بار دیگر جذابیت را به این زیرژانر هیجانانگیز تزریق کرد.
رنی هارلین [که تعدادی از جذابترین فیلمهای دهه ۱۹۹۰ از جمله Die Hard 2 را ساخته است] داستانی متفاوت برای فیلم Deep Blue Sea در نظر گرفته بود که باعث موفقیت آن شد. داستان این فیلم درباره سه کوسه است که در یک آزمایشگاه ژنتیک نگهداری میشوند. این کوسهها که دچار تغییر ژنتیکی شدهاند به دانشمندان آزمایشگاه حمله میکنند و صحنههایی وحشتناک را رقم میزنند.
اگرچه فیلم Deep Blue Sea ارتباطی با ژانر علمیتخیلی هم برقرار میکند اما به هر حال یکی از بهترین فیلمهای کوسهای تاریخ سینما لقب میگیرد. یک فیلم بهیادماندنی که اصول فیلمنامهاش پس از بیشتر از بیست سال هنوز هم در فیلمهای کوسهای دیده میشود. شخصیتهای فیلم Deep Blue Sea به لطف شخصیتپردازی قابل قبول فیلمنامه و هنرنمایی ارزشمند بازیگران برای همیشه در ذهن هواداران فیلمهای کوسهای به یادگار ماندهاند.
این فیلم به عنوان یک ترکیب بیبدیل از ژانرهای اکشن و ترسناک تا سالها در میان صفحات تاریخ سینما باقی مانده بود تا اینکه دنباله آن در سال ۲۰۱۸ از راه رسید؛ فیلمی کاملا بیارزش که تنها در شبکه نمایش خانگی عرضه شد و در جذب مخاطب هم موفق نبود. دومین دنباله فیلم Deep Blue Sea هم در سال ۲۰۲۰ منتشر شد که با وجود تحسین برخی از منتقدان به یک شکست بزرگ دیگر تبدیل شد.
The Reef
فیلمهای کوسهای پس از فیلم Deep Blue Sea به خوابی تقریبا ده ساله فرو رفتن و باز هم برای مدتی طولانی اثری از یک از عنوان ارزشمند در این زیرژانر فیلمهای تریلر نبود. اما در سال ۲۰۱۰ فیلم The Reef از راه رسید و انقلابی را ایجاد کرد که باعث شد فیلمهای کوسهای در دهه ۲۰۱۰ به عناوینی موفق و رنگارنگ تبدیل شوند. این فیلم که محصول سینمای استرالیا لقب میگیرد با بودجه ناچیز سه میلیون و هشتصد هزار دلاری ساخته شد اما فروشی نزدیک به ۱۲۵ میلیون دلار را تجربه کرد!
بازیگران فیلم The Reef استرالیایی هستند و به همین دلیل نام شناختهشدهای در میان آنها دیده نمیشود. حتی تیم تولید فیلم هم شهرت چندانی ندارند اما هیچ گمنامبودن عوامل فیلم The Reef باعث نمیشود که جذابیتهای این فیلم به حاشیه رانده شوند. این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای کوسهای، نگاه جدیدی به این زیرژانر ارائه کرد. نگاهی که تا همین امروز هم برقرار مانده است.
داستان فیلم درباره گروهی از دوستان صمیمی است که در حال تفریح و گشت و گذار در نزدیکی سواحل اقیانوس هستند. اما وقتی قایق آنها با صخرهای غولپیکر برخورد میکند و غرق میشود، رفقای قدیمی باید به یکدیگر کمک کنند تا به ساحل بازگردند. آنها باید تا نزدیکترین ساحل شنا کنند اما طبیعی است که کوسههایی که بوی خون آنها را استشمام کردهاند برای یک شکار جانانه به آنها نزدیک شوند. بنابراین یک تفریح دلچسب خیلی سریع به یک تراژدی وحشتناک تبدیل میشود.
عوامل فیلم همه تلاششان را کردهاند تا در هر صحنههایی که خطری برای بازیگران نداشته از تصاویر کوسههای واقعی استفاده کنند. بنابراین تماشاگر نهتنها از تماشای فیلم The Reef خسته نمیشود بلکه ترسناکبودن آن را به معنای واقعی کلمه احساس میکند. تعلیقی که فیلم ایجاد میکند به حدی واقعی به نظر میرسد که هوشمندانهترین تماشاگران هم نمیتوانند حرکتهای احتمالی کوسهها در فیلم The Reef را پیشبینی کنند.
Shark Night
این فیلم که در سال ۲۰۱۱ اکران شد با نام فیلم Shark 3D یا فیلم Shark Night 3D هم شناخته میشود. فیلم Shark Night بازیگر شناختهشدهای ندارد و یک عنوان کاملا معمولی به نظر میرسد اما جذابیتهای ویژهای برای تماشاگر در نظر گرفته است که آن را به یکی از بهترین فیلمهای کوسهای تبدیل میکند.
داستان این فیلم درباره گروهی از دانشجویان است که برای تعطیلات تابستانی راهی یک دریاچه میشوند. در این دریاچه گونههای گوناگونی از کوسهها وجود دارند و به واسطه جاذبه گردشگری منطقه، فرصتی برای توریستها فراهم میشود تا با قرارگرفتن در یک محفظه در ظاهر ایمن به درون آب رفته و ملاقاتی جدی با این کوسهها داشته باشند. اما به نظر میرسد گروه دانشجویان فیلم Shark Night قرار نیست تعطیلات جذابی را تجربه کنند چراکه کوسهها تصمیم گرفتهاند طعم گوشت و خون آنها را بچشند.
آنچه این فیلم را در مقایسه با سایر فیلمهای کوسهای به عنوانی متفاوت تبدیل میکند، حضور انواع متفاوتی از کوسهها در داستان است که هر کدام راه و روش مخصوص خودشان را برای شکار انسانها دارند. این فیلم یک شاهکار بهیادماندنی نیست اما در مقایسه با بسیاری از فیلمهای کوسهای که ناامیدکننده ظاهر میشوند یک سرگرمی تمامعیار است.
Bait
استرالیاییها به دلیل درگیریهای همیشگیشان با کوسههایی که در فصل تعطیلات به مسافران در حاشیه سواحل حمله میکنند با کوسهها آشنایی بیشتری دارند. به همین دلیل فیلم Bait که به دلیل اکران در نسخه سهبعدی به فیلم Bait 3D هم شهرت دارد در کشورهای استرالیا و سنگاپور ساخته شده است. پخش و اکران این فیلم که با بودجهای ۲۰ میلیون دلاری تنها ۳۲.۵ میلیون دلار فروش در گیشه داشت، برعهده استودیوی پارامونت بود.
اگرچه فیلم Bait آنقدر که باید مورد توجه تماشاگران سینمایی قرار نگرفت اما میتواند یکی از بهترین فیلمهای کوسهای باشد. این فیلم هم مانند بیشتر فیلمهای کوسهای که لیاقت حضور در این لیست را دارند، داستان متفاوتی را به تصویر میکشد که به بهترین شکل ممکن دنبال میشود.
داستان فیلم Bait در یک سوپرمارکت آغاز میشود. این سوپرمارکت که در طبقه زیرزمین یک ساختمان قرار گرفته در نزدیکی سواحل اقیانوس قرار دارد. اما پس از بالاآمدن آب اقیانوس و رخدادن پدیده جزر آب اقیانوس وارد این سوپرمارکت شده و سوپرمارکت خیلی سریع غرق میشود. در حالی که کارکنان این سوپرمارکت و افرادی که در آن گرفتار شدهاند همه تلاش خود را میکنند تا از مهلکه فرار کنند، کوسهها از راه میرسند.
در این فیلم خبری از کوسههای گوناگون نیست و مانند بیشتر فیلمهای کوسهای تنها کوسههای سفید هستند که به مردم بیگناه حمله میکنند. با این که فیلم Bait هم بازیگر شناختهشدهای ندارد اما هنرنمایی همه بازیگران اصلی در تحسینبرانگیزترین سطح ممکن ارائه میشود. بنابراین تعلیقی که فیلم برای تحت تاثیر قراردادن تماشاگرش به کار میگیرد واقعا باورکردنی به نظر میرسد.
بودجه قابل توجه فیلم Bait به آن کمک کرده تا جلوههای ویژه واقعی و جذابی برای تماشاگر تدارک ببیند. ضمن اینکه این فیلم به لطف صحنهسازیهای هیجانانگیزی که دارد، به معنای واقعی کلمه نگرانکننده، هیجانانگیز و ترسناک به نظر میرسد. واقعیت آن است که فیلم Bait یک گوهر کمیاب در میان فیلمهای کوسهای است که چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
The Shallows
اگر تنها یک فیلم کوسهای وجود داشته باشد که بتواند در رقابت با فیلم Jaws به راحتی شکست نخورد، آن فیلم The Shallows لقب میگیرد. فیلمی که در سال ۲۰۱۶ به شکلی ناگهانی از راه رسید و همه اهالی سینما را شوکه کرد. این فیلم به لطف بهترین تصاویر خلقشده با CGI و فیلمبرداری سرشار از تعلیق به جدیترین رقیب فیلم بهیادماندنی استیون اسپیلبرگ تبدیل میشود.
داستان فیلم درباره یک موجسوار حرفهای به نام نانسی است که راهی ساحلی خلوت و آرام میشود تا یک تجربه بکر را پشت سر بگذارد. اما او در حقیقت وارد حریم شخصی کوسهای شده که برای مراقبت از لذیذترین غذای زندگیاش هر کاری میکند. نانسی باید مراقب باشد که به لاشه نهنگی که کوسه خوشحال از آن مراقبت میکند، نزدیک نشود.
این فیلم با بودجهای حدود ۲۳ میلیون دلار موفق شد فروشی ۱۱۹.۱ میلیون دلاری را جشن بگیرد؛ یک موفقیت بزرگ که توسط تهیهکنندگان منطقیاش نابود نشد. به همین دلیل هیچ دنبالهای برای فیلم The Shallows ساخته نشد. فیلمی که اندکی حس شوخطبعی هم به تماشاگر هدیه میکند و البته با سرعتی بالا به روایت داستانش میپردازد.
تقابلهای خونین نانسی با کوسه خشگمین به واقعیترین حالت ممکن ساخته شده و فیلم هرگز تماشاگرش را نادان تصور نمیکند. جمعشدن همه ویژگیهای مثبت فیلم The Shallows به آن کمک کرده تا همچون الماسی در جمع بهترین فیلمهای کوسهای بدرخشد.
Forty-Seven Meters Down
یک داستان خیلی ساده به فیلم Forty-Seven Meters Down کمک میکند تا به یکی از بهترین فیلمهای کوسهای تبدیل شود؛ دو زن جوان که راهی تعطیلات شدهاند در یک قفس دریایی قرار میگیرند و ۴۷ متر پایینتر از سطح اقیانوس توقف میکنند تا کوسههای اعماق اقیانوس را از نزدیک تماشا کنند. اما به نظر میرسد قفس دریایی آنها دچار مشکل شده و نمیتواند به سطح آب بازگردد. در حالی که اکسیژن موجود در کپسول همراه این دو زن رو به پایان است، کوسهها به خوبی متوجه میشوند که طعمههای لذیذی برای خوردن پیدا کردهاند.
فیلم Forty-Seven Meters Down ترکیبی از چند هراس روانی انسان را به تماشاگر نشان میدهد؛ از گالئوفوبیا که به معنای ترس از کوسه است تا تالاسوفوبیا که ترس از اقیانوس را معنی میکند و کلاستروفوبیا که ترس از مکان های محدود نامیده میشود. اگرچه این فیلم در تعلیق تماشاگر چندان موفق ظاهر نمیشود که شاید دلیل اصلی آن تعامل کمتر کوسهها با شخصیتهای اصلی باشد اما در میخکوب نگهداشتن تماشاگر تا ثانیههای پایانی موفق ظاهر میشود.
The Meg
این فیلم که در سال ۲۰۱۸ اکران شاید جدیترین تلاش استودیوهای سینمایی برای ساخت یک بلاکباستر کوسهای باشد. اگرچه فیلم The Meg موفق شد به لطف ردهبندی سنی PG-13 تماشاگران بیشتری را به سالنهای سینما جذب کند اما پتانسیل بینظیرش برای تبدیلشدن به بهترین فیلم کوسهای تاریخ سینما را به لطف همین ردهبندی سنی را از دست داده است. با وجود آن که این فیلم صحنههای خشن چشمگیری ندارد، همچنان میتواند یک تریلر کوسهای هیجانانگیز باشد.
فیلم The Meg با جزییاتی بهیادماندنی از هنرنمایی جیسون استاتهام یاری میگیرد تا به یک فیلم کوسهای جذاب تبدیل شود. هواداران سینمای فانتزی این فیلم را همردیف عناوین ژانر کایجو قرار دادهاند. البته که فیلم The Meg یک تفاوت کلیدی هم با فیلمهای کایجویی دارد؛ برخلاف آن فیلمهای ژاپنی با بودجه هنگفت [تقریبا] ۱۶۰ میلیون دلاری ساخته شده است.
با این حال این تریلر جذاب و هیجانانگیز که خون تازهای به زیرژانر کوسهای تزریق کرده در نهایت بیشتر از ۵۳۰ میلیون دلار در سراسر جهان فروخت. اگرچه منتقدان واکنشهای گوناگونی به فیلم The Meg داشتهاند اما استودیوی فیلمسازی برادران وارنر ساخت دنباله این فیلم را آغاز کرده است. کسی چه میداند؟ شاید فرانچایز The Meg در نهایت توانست بالاتر از فرانچایز Jaws به جذابترین فرانچایز کوسهای سینما تبدیل شود.
Forty-Seven Meters Down: Uncaged
فیلم Forty-Seven Meters Down: Uncaged به عنوان یکی از جدیدترین فیلمهای کوسهای که در سال ۲۰۱۹ از راه رسیده از یک مشکل بزرگ رنج میبرد؛ شخصیتهای این فیلم به شکل وحشتناکی ضعیف طراحی شدهاند و به همین دلیل نهتنها پردازش این شخصیتها بلکه هنرنمایی بازیگران آنها هم میتواند حتی عامهپسندترین تماشاگران سینما را هم آزار دهد.
با این حال تماشاگرانی که بیست دقیقه ابتدایی این فیلم را تحمل کردهاند به هیجانی بینظیر رسیدهاند. فیلم Forty-Seven Meters Down: Uncaged زمانی که کوسهها از راه میرسند، وارد سطح جدیدی میشود که به لطف فناوری CGI واقعا قابل قبول به نظر میرسد. تماشاگر در این فیلم میتواند با متفاوتترین کوسههای سینما مواجه شود. کوسههایی که نابینا هستند و تنها با کمک تشخیص صداها میتوانند به طعمه خود نزدیک شوند.
در حالی که فیلم Forty-Seven Meters Down فرصت چندانی برای اکران در سینماها را پیدا نکرد و خیلی سریع در سرویسهای استریم قرار گرفت، دنباله آن موفق شد به سالنهای سینما راه پیدا کند. دلیل اصلی اکران فیلم Forty-Seven Meters Down: Uncaged در سینما را باید موفقیت فیلم اصلی دانست. فروش ۴۶.۷ میلیون دلاری فیلم Forty-Seven Meters Down: Uncaged در شرایطی به دست آمد که تنها ۱۲ میلیون دلار خرج این فیلم شده بود.
دادههای آماری نشان میدهد دو فیلم فرانچایز Forty-Seven Meters Down بیشتر از ۱۰۰ میلیون دلار از سراسر جهان درآمدزایی کردهاند. رقمی تحسینبرانگیز برای فیلمهایی که با حداقل بودجه ساخته شدهاند. این دو فیلم به خوبی ثابت میکنند که برای ساخت یک فیلم کوسهای هیجانانگیز نیازی به بودجههای هنگفت نیست. تنها کافی است داستان خوبی برای روایتکردن پیدا کرد و آن را به بهترین شکل ممکن بسط داد. البته که اکران فیلم در فصل تابستان هم مهم به نظر میرسد!