به گزارش موبوایران، کمپانیها و استدیوهای بازیسازی همیشه در عین حفظ هواداران قدیمی، به دنبال جذب مخاطب جدید هستند؛ کاری که شاید در نگاه اول خیلی هم سخت به نظر نرسد، اما وقتی به برخی از این تلاشها در صنعت گیم نگاه میکنیم متوجه میشویم که این کار نه تنها دشوار است، بلکه میتواند باعث نابود شدن یک فرنچایز یا از دست دادن هواداران اصلی -و قدیمی- مجموعه هم شود. در این مقاله میخواهیم به برخی از این بازیها که اصلا به مذاق طرفداران اصلی خوش نیامد سری بزنیم و بررسیشان کنیم:
Dead Space 3
با توجه به این گفتهها، سخت نیست که بفهمیم Dead Space 3 بازی چقدر از آرمانهای دو نسخه اول دور شده بود. آن فضاسازی معرکه و ترسناک که شما را پارانویید میکرد و حس ترس را در رگهای بازی به جریان میانداخت دیگر در کار نبود و شاهد تمرکز بازی روی اکشن و تیراندازی بودیم و بدتر از همه، کوآپی که از ناکجا آباد سر و کلهاش پیدا شده بود هواداران اصلی مجموعه را به تعجب انداخت.
نسخه سوم با امید به پیدا کردن فنبیس و مخاطب جدید، دست به کارهای عجیب و غریبی زد و هواداران قدیمی خود را به کل جا گذاشت، با توجه به اینکه نسخه سوم، پایانی بر سهگانه هم حساب میشد باعث عجیبتر شدن ماجرا شد چرا که هیچ مخاطب جدیدی با دیدن این چرخش ۱۸۰ درجهای وارد مجموعه نخواهد شد و بیشتر از آن دوری خواهد کرد.
DmC: Devil May Cry
چیزی که هواداران قدیمی را آزار میداد، نه گیمپلی ضعیف و نه مسئله ریبوت بود، بلکه اغلب آنها به دلیل تغییر رنگ و مدل موی دانته عصبانی شده بودند و چه دیواری کوتاهتر از این قضیه برای کوبیدن بازی!
درست است که این نسخه از بازی شاهد تغییرات زیادی بود، اما با قطع یقین میتوان گفت بیشتر آن تغییرات مثبت بودند و باعث پیشرفت سری شدند؛ فرمول قدیمی کپکام دیگر به کار نمیآمد و خود مجموعه نیز نیازمند ایجاد تحولاتی بود که نینجا تئوری توانست به خوبی این کار را انجام دهد. داستان بازی نیز دستخوش تغییراتی شده بود و دانته هم ظاهر جدیدی به خود گرفته بود که عمدتا برای جذب مخاطبین جدید به اکوسیستم DMC بود. در هر صورت DMC 5 توانست هوادارانی که از کپکام ناامید شده بودند را دوباره به آغوش مجموعه بازگرداند و همه گروهها را راضی کند.
Medal of Honor
جواب دادن به این سوال کمی دشوار و البته پیچیده است: با وجود فراگیر شدن عناوین شوتر اول شخص با تم تاریخی که اغلب هم در جنگ جهانی دوم جریان داشتند، کسی منتظر شوترهای مدرن بود؟ با ارزیابی بازار و مقایسه مقدار فروش میتوان به وضوح دید که جامعه مخاطبین بیش از پیش به بازیهای تاریخی محور علاقهمند بودند و پول خود را خرج چنین محصولاتی میکردند.
سری Medal of Honor که تا حوالی ۲۰۱۰ با تمرکز روی جنگ جهانی دوم ساخته و پرداخته میشد ناگهان تغییر رویه داد و وارد فاز جنگهای تروریستی و تبعا مدرن شد، فازی که اصلا به مذاق هواداران اصلی خوش نیامد و با دور شدن بازی از ریشههای قدیمیاش باعث مهجور شدن بازی میان مخاطبین گردید.
Hitman: Absolution
Hitman: Absolution قرار بود یک سافت ریبوت برای سری باشد و برخلاف کیفیت راضیکننده و نسبتا متوسط خود، نتوانست چندان به هدف اصلی که بازگرداندن طرفداران قدیمی و جذب مخاطبین جدید بود برسد. واکنش منتقدین نیز به بازی خیلی مثبت نبود و Hitman: Absolution را بیش از پیش به گوشه راند.
مهمترین ایرادی که از این نسخه بازی گرفته میشد، خطیتر شدن و محدود سازی انتخابها بود، امری که برای عنوانی با آزادی عمل بالا مثل هیتمن اصلا مناسب نیست و خلاف چیزهایی است که در نسخههای اولیه و مخصوصا Hitman: Blood Money دیده بودیم. نبود آزادی کافی در انجام فعالیتها و کشتن اهداف در هر مرحله بیشتر میشد و نهایتا این نسخه را نزد هواداران قدیمی از چشم انداخت.
Resident Evil 6
این مورد شاید نیازی به معرفی و توضیح هم نداشته باشد اما قطعا برای درک نحوه تکامل Resident Evil باید Resident Evil 6 را هم درک و البته بررسی کنیم. سری رزیدنت اویل تقریبا همه راههای مختلف برای پرداخت داستان یا ارائه گیمپلی را امتحان کرده: از دوربین ثابت با المانهای وحشت و بقا گرفته تا تیراندازی سوم شخص با المانهای ترس، تا یک اکشن کامل شبیه فیلمهای مایکل بِی و اخیرا هم بازگشت ترس با دوربین اول شخص و داستانپردازی مدرنتر.
با توجه به ترکیبهایی که همین الان حرفشان را زدیم احتمالا توانستهاید گزینه غیر معقول را حدس بزنید و بفهمید که مناسب مجموعه نبوده. رزیدنت اویل 4 شاید نسبت به نسخههای قبلتر از خودش تفاوتهای بسیاری داشت اما توانست انقلابی به پا کند که هم مخاطب قدیمی و هم مخاطب جدید را مجذوب خود نماید. این بازی توانست با دوربین نوآورانه خود و مکانیزمهای جدیدی که برای عناوین شوتر تعریف کرد در دل بازیکنان بگنجد و تبدیل به محبوبترین نسخهی مجموعه گردد. رزیدنت اویل 6 اما کاملا خلاف این جریان حرکت کرد و بازی را طی عقبگردی عجیب به اوایل ۲۰۰۰ و ترندهای آن زمان برد، ترندهایی که مخصوص آثار اکشن ادونچر بودند و جایی در بازیای مثل رزیدنت اویل نداشتند.
زامبیهایی که اسلحه حمل میکردند، انفجارهایی که تمام صفحه را به خود اختصاص میدادند و مدام تکرار میشدند و لحظات ترسناکِ بسیار کم، من جمله مواردی بودند که در رزیدنت اویل 6 شاهدشان بودیم که باعث نارضایتی هواداران قدیمی مجموعه و منفور شدن این نسخه از بازی شد.
رزیدنت اویل یک مجموعه بسیار قدیمی به شمار میآید و طبیعی است که شاهد فراز و نشیبهایی بوده باشد، از همین جهت میتوان نسخه چهارم را قله مجموعه دانست و رزیدنت اویل 6 را ضعیفترین تلاش کپکام برای ارائهی یک تجربهی واقعی از رزیدنت اویل.
حال شما بگویید: کدام بازی و کدام نسخه از مجموعه محبوبتان را دوست نداشتهاید و فکر میکنید ضعیفتر از باقی عناوین همان فرنچایز عمل کرده؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.