۱۰ بازی که زمان عرضه بالاترین گرافیک را داشتند

یکی از مهم‌ترین معیارها برای انتخاب و تجربه بازی، مخصوصا برای گیمرهای امروزی، داشتن گرافیک مناسب و زیباست.

خبر را برای من بخوان

به گزارش موبوایران، یکی از مهم‌ترین معیارها برای انتخاب و تجربه بازی، مخصوصا برای گیمرهای امروزی، داشتن گرافیک مناسب و زیباست. بسیاری از عناوین AAA این کار را انجام می‌دهند و به خوبی هم از پسش بر می‌آیند، اما تعداد کمی موفق به ترسیم حدود و استدانداردهای حدید گرافیکی می‌شوند و در ذهن ها حک می‌گردند. در ادامه این مطلب به ۱۰ بازی که در زمان عرضه گرافیک خیره‌کننده‌ای داشتند پرداختیم و آنها را از جلوی چشم گذراندیم. با ویجیاتو همراه باشید.

Out Run (1986)

می‌توان گفت Out Run تقریبا از همه جهات یک اثر انقلابی و بی‌سابقه به حساب می‌آمد: خطی نبودن بازی، موسیقی متنش، رانندگی آرکید و جذابش و البته، گرافیک فوق العاده‌اش. حتی امروزه هم که به Out Run نگاه کنید متوجه تفاوت بسیار زیادی که از لحاظ گرافیکی با باقی عناوین زمان خود دارد خواهید شد. زیبا ماندن آن هم پس از گذشت چیزی حدود ۳۰ سال، کاری نیست که هر بازی‌ای قادر به انجامش بوده باشد.

مدل سه بعدی بازی در کنار مناظر چشم‌نوازی که دارد، فارق از استانداردها و معیارهای امروزی، بسیار اتمسفریک و زیبا هستند. برخی جزئیات ریز بازی هم مثل تکان خوردن و آشفته شدن موی بازیکن پس از برخورد با باد، هنوز هم که هنوز است به یاد ماندنی است و Out Run را عنوانی جدای از زمان می‌سازد که هیچگاه فراموش نخواهد شد.

Sonic the Hedgehog (1991)

وقتی که در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی نبرد کنسولی سگا و نینتندو در اوج خود قرار داشت، بزرگ‌ترین نقطه قوت سگا، دستگاه و کنسول قوی‌تر نسبت به رقیبش بود. سگا می‌دانست که سرشاخ شدن با نینتندو و عناوین درخشنانش کار آسانی نیست و با وجود ماریو، کارش از همیشه سخت‌تر است. اما سگا هم از قافله عقب نماند و تصمیم گرفت با محصول جدیدش، ماریو را کندتر و قدیمی‌تر نشان دهد.

این‌گونه بود که Sonic the Hedgheog به دنیا آمد و توانست موفقیت عظیمی کسب کند و تبدیل به یکی از پایه‌های ژانر پلتفورمینگ شود. هنوز هم که هنوز است این بازی جزو معیارها قرار می‌گیرد و به هنگام مقایسه، می‌بینیم که در کنار اسم ماریو، نام سونیک نیز همواره می‌درخشد. گرچه این بازی نتوانست تا مدت زیادی جلوی ماریو دوام آورد، اما با گرافیک زیبا و مدل‌سازی سه‌بعدی خود دل بسیاری را به دست آورد و توانست معیارهای جدیدی برای جلوه‌های بصری زمان خود تعریف کند.

Star Fox (1993)

Star Fox در اصل وارث Starglider به حساب می‌آید، که خود آن نیز مستقیما با الهام از بازی کلاسیک آتاری در ۱۹۸۳، Star Wars ساخته شده. با کنار هم گذاشتن این داده‌ها می‌توان دید که شباهت‌های Star fox و برخی سکانس‌های حماسی X-Wing در استار وارز خیلی هم اتفاقی نیست.

گرافیک Star Fox به‌قدری بالا بود که SNES نمی‌توانست در حالت عادی بازی را اجرا کند؛ فلذا هر بار که کارتریج Star Fox را وارد کنسول می‌کردید، مجبور بودید در کنارش از یک Super FX گرافیکی هم بهره ببرید تا قدرت سخت‌افزاری کنسول افزایش یابد و قادر به اجرای استار فاکس شود. نتیجه‌ای که به عمل می‌آمد واقعا خیره‌کننده بود و دوره‌ی جدیدی از عناوین سه‌بعدی را آغاز کرد.

Doom (1993)

وقتی کنسول‌ها برای اجرای عناوین سه‌بعدی نیاز به افزایش قدرت سخت‌افزاری داشتند، رایانه‌های شخصی بدون مشکل خاصی در حال پردازش چنین آثاری بودند و انقلاب مخصوص خود را در پیش گرفته بودند. یکی از محصولاتی که در این انقلاب از بقیه جلوتر بود و پرچم را در دست داشت، Doom دوست‌داشتنی خودمان از id Software بود.

Doom بیش از هر بازی دیگری که قبل از خودش عرضه شده بود جلوه های سه‌بعدی داشت. محیط بازی دارای بافت های مختلف بود و نه محدود به تکسچرهای افقی، بلکه از لحاظ عمودی هم به پردازش محیط می‌پرداخت و نورپردازی‌های منحصر به‌فردش به اتمسفریک‌تر کردن بازی کمک شایانی می‌کردند. کشتن دشمنان دهشتناک با انیمیشن‌های وحشتناک نیز من جمله موارد دیگری بود که Doom را از لحاظ گرافیکی چندین قدم جلوتر می‌برد.تا سال ۱۹۹۳، پی سی گیمینگ منحصر در بازی‌های استراتژی و نقش‌آفرینی بود، اما با یک بازی خاص (Doom) ورق کاملا برگشت و PC تبدیل شد به پلتفرم اصلی عناوین اکشن.

Final Fantasy VIII (1997)

RPGها در گذشته بیشتر شبیه بازی‌های رو میزی بودند و از همان ریشه، تکامل پیدا کردند. کلی کاراکتر و لیست‌هایی پر شده از اسامی مختلف با اسامی و اعداد گوناگون. برخی از آنها جلوه‌های بصری خوبی داشتند اما حقیقت ماجرا این بود که گرافیک اصلا اولویت حساب نمی‌شد و در درجات آخر قرار می‌گرفت. بازیکنان دقیقا همانطور که برای بازی‌های رو میزی از تخیلات خود استفاده می‌کردند، برای تجربه عناوین نقش‌آفرینی هم بیشتر مجبور به انجام همین کار و کمک گرفتن از تصورات خود بودند.

اما سال ۱۹۹۷ بود که Final Fantasy 7 وارد بازار شد و چرخه را تغییر داد. بازی در ۳ سی‌دی ارائه می‌شد که پر شده بود از جزئیات و ریزه‌کاری‌های صوتی-گرافیکی. اینگونه بود که گرافیک نه فقط در آثار RPG بلکه در تمام بازی‌ها وارد مرحله جدیدی شد. شاید برخی با نقاشی‌های ثابت و غیر متحرک یا FMV داخل بازی چندان راضی نباشند و بگویند که این پیشرفت گرافیکی حساب نمی‌شود، ولی ترکیب همین با موتورِ بازی در نهایت تجربه بسیار زیبایی، هم از لحاظ محتوا و هم ظاهر به ارمغان آورد که در تاریخ جاودانه شد.

Gran Turismo (1997)

دقیقا همان سالی که پلی‌استیشن با فاینال فانتزی 7 ثابت کرد که می‌تواند مخاطبین را به جهان‌هایی خیالی ببرد و با دستگاه جدید خود این کار را بهتر از هر کس دیگری انجام دهد، Gran Turismo نیز وارد بازار شد تا سطح جدیدی در گرافیک‌های واقع‌گرایانه ارائه دهد.

شاید با استانداردهای امروزی نتوان Gran Turismo را از لحاظ بصری چندان موفق خواند، اما با توجه به زمان انتشار بازی، ادعای سازندگان که محصول‌شان را «شبیه‌ساز واقعی رانندگی» می‌خواندند به حقیقت پیوست و توانست ماموریتش را انجام دهد. این عنوان دارای 140 اتومبیل برگرفته شده از دنیای واقعی بود که هر کدام با جزئیات فراوانی شبیه‌سازی شده بودند و هندلینگ و فیزیک بازی نیز در سطح بالایی قرار داشت. خود رانندگی و مسابقه دادن در گرن توریزمو لذت بخش بود، اما حتی نگاه کردن به تکرار مسابقات هم به لطف گرافیک زیبای بازی، لذت مخصوص خود را داشت.

Shadow of the Colossus (2005)

حتی قبل از توسعه ریمیک و ریمستر بازی برای PS4، Shadow of the Colossus دارای گرافیک بالایی بود و با همین برچسب شناخته هم می‌شد. آرت، انیمیشن، و حس و حالِ دنیای بازی واقعا عالی بودند، اما گرافیک و جلوه‌های بصری از سطح معمول بالاتر بودند و نسبت به بازی‌های همان دوره در لول دیگری قرار داشتند.

این بازی نه دیالوگ دارد، نه نوشته‌ای روی صفحه دیده می‌شود، نه راوی دارد و حتی HUD هم تقریبا در بازی حضوری ندارد، ولی با این حال باز هم یکی از قدرتمندترین داستان‌های تاریخ گیمینگ را تعریف می‌کند. شدو آو کولاسوس یک شاهکار در زمینه داستان‌سراییِ بصری است و بخش اعظمی از این موفقیتش را مدیون گرافیک فوق العاده‌اش است.

Crysis (2007)

کرایسیس بیشتر از آنکه بازی باشد، یک غول و بنچمارک گرافیکی بود. سازنده Far Cry در سال ۲۰۰۷ به موتور بازی‌سازی‌ای به نام CryEngine 2 دست یافت و برای پی بردن به قدرت این موتور، چه کاری بهتر از توسعه یک بازی با آن که تعداد خیلی کمی از پی‌سی‌های همان روز قادر به اجرایش بودند و کنسول ها تاب تحملش را نداشتند.

این حرکت گرچه شجاعانه و ریسک‌دار بود، اما نتیجه نهایی هم یک بازی خوب به ارمغان آورد و بالاتر از آن، استانداردهای کاملا جدیدی برای مقوله گرافیک ترسیم کرد تا تمام توسعه‌دهندگان AAA به خودشان بیایند و یا طبق همان استانداردها بازی بسازند، یا از قافله عقب بمانند. امروز نیز با گذشت چیزی بیش از ۱۰ سال، هنوز هم می‌توان کرایسیس را از دید فنی و گرافیکی با عناوین نسل جدید مقایسه کرد.

The Witcher 3: Wild Hunt (2015)

The Witcher 3 امسال وارد ششمین سالگرد عرضه‌اش می‌شود و هنوز هم که هنوز است یکی از زیباترین بازی‌های موجود در بازار به حساب می‌آید، مخصوصا روی کامپیوترهای رده بالا که بازی را از این رو به آن رو می‌کنند. نقش‌آفرینی‌ها تمام تلاش خود را می‌کنند تا خود را یا از لحاظ فنی برجسته سازند یا از لحاظ بزرگی و وسعت حرفی برای گفتن داشته باشند، اما کاری که ویچر 3 انجام داد، رسیدن به هر دو این اهداف بود، به شکلی که تبدیل به معیاری جدید برای عناوین سبک خودش و دیگر ژانرها گردید.

جهان ویچر هم از نمای دور زیباست، هم وقتی به مناظر مختلف سر می‌زنید و از نزدیک بررسی‌شان می‌کنید. ترکیب این موارد با مدل‌سازی فوق العاده کاراکترها و انیمیشن‌های خیره‌کننده، تجربه‌ای فراموش‌نشدنی برای گیمرها به ارمغان می‌آورد که فکر نکنم به این زودی ها از یاد برود، علی الخصوص که چیز زیادی تا انتشار نسخه نسل نهمی بازی نمانده و انگار CDPR برنامه‌های هیجان‌انگیزی برای این نسخه دارد.

Red Dead Redemption 2 (2018)

شاید عبارت «جهان باز» برای عناوینی که به مخاطب اجازه گشت و گذار را می‌دهند مناسب باشد، اما هیچکدام از آنها مثل رد دد ردمپشن 2 جهان باز نیستند و حس حضور و غرق شدن در دنیای خیالی را به بازیکن القا نمی‌کنند.

این مهم با ساخت یک نقشه و مپ بزرگ به دست نیامده، بلکه با کار روی تک‌تک جزئیات بازی و خلق گرافیکی فک‌انداز، باعث شده که بازیکن خودش را در غرب وحشی و در آستانه ورود به جهان نوین ببیند و با آرتوز همذات‌پنداری کند. تا الان هیچ بازی‌ای نتوانسته تاختن به سمت آفتاب در حال غروب را زیباتر از این به نمایش بگذارد.

نظر شما در خصوص انتخاب‌های بالا چیست؟ فکر می‌کنید کدام بازی‌ها سطح جدیدی در گرافیک را تعریف کردند و لایق حضور در این لیست بودند؟